قصه کودکانه آنه شرلی
آنه
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات، از تنهایی معصومانه ی دست هایت
آیا میدانی ک در هجوم دردها و غم هایت و درگیر و دار ملال آور دوران زندگی ات حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟
آنه اکنون آمده ام تا دست هایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری،
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی و ...
قصه صوتی و کودکانه موشهای گرسنه تنبلی
موشی خانم عادت داشت که همه ی کارهای خانه را خودش انجام بدهد .او به هیچ کدام از بچه موش هایش نمی گفت که کمکش کنند ؛ چون فکر می کرد ، خسته می شوند .بچه موش ها هم از خدا خواسته ، از صبح تا شب فقط بازی می کردند و به کار مادرشان کاری نداشتند .
روزی ، روزگاری هوا سرد بود و بارانی .موشی خانم از خانه بیرون رفت تا غذا پیدا ...
قصه صوتی کودکانه پیتر و دوستش
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند ؛ آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که این دو نفر با هم برادرند با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند ؛ اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این ...
دکلمه صوتی میدانم میدانی
درستش اینه برای آرامش و صلاح زندگی خودم ازت بگذرم اما من از وقتی بلدت شدم تو دورِ دوستداشتنت اون دختر یکی یک دونه ی بابارو تو همون خونه ی پدری گذاشتم و برای به چنگ و دندون کشیدن عشقت شدم سخت پوست ترین جونوری که زیر شکنجه های دلشکنِ حرفات طاقت بیاره و کنار نجمه های عاشقانه ات تمام دخترانگی های نابلد شده اش رو با محبت خرجت کنه.
وقتی فهمیدمت که کنار تو خیلی شبا باید ...
دکلمه صوتی قاتل احساس با صدای سمانه کولابادی و قلم م طالع
همیشه ما آدمها تصورمان از قاتل بودن همانی است که اسلحه به دست یا چاقو به جیب، در کوچه خیابان پرسه می زند و قصد جانمان را دارد. همانی که نفسهایمان را بی صدا می بُرد اما غافل از این که روزانه با قاتلهای زیادی ملاقات می کنیم یا در حال معاشرت با آنها هستیم. بدون اینکه ترس بر ما غلبه کند و به خودمان بفهمانیم که این قاتل ...
دکلمه صوتی آرام جانم با اجرای سمانه کولابادی
می دانی آرامِ جانم!
گاهی وقت ها بی محلی هایت سخت ترین تنبیه دنیا می شود.
می شود که گذشته ها را فراموش کنی؟ تو می توانی حسِ این دخترِ جوان
را باور کنی، ولی نمی خواهی. می دانم که نمی خواهی، چون درگیر گذشته ای؛
زمانِ ماضی ای که دیگر، نه تکرار می شود و نه آدمی که ترکت کرده، برمی گردد.
وقتی که خودت این را می دانی چرا باز هم منتظری؟ منتظر دختری که تو ...
دکلمه صوتی قضاوت با صدای سمانه کولابادی و به قلم ندا سلیمی
روزهایی که بامن گریستی
و در آغوش غصه ها زجه می زدی را خاطرت هست؟
روزهایی که هوای دلتنگی ات؛طاعون تنهایی به تنم انداخت را خاطرت هست؟
روزهایی که سر در آغوشم هق هق گریه هایت آرام می گرفت راخاطرت هست؟
خاطرت نیست؛
به خدایت خاطرت نیست؛
که اگر بود یاخته یاخته ی احساسم را تَرَک نمی انداختی؛
نیش زبانت را روی قلب نازکم نمی انداختی تاسمی شود
برای روزی که شکستنت را انتظار می کشد؛
اگرخاطرت بود ...
دکلمه صوتی سکوت مادرم با اجرای سمانه کولابادی
مقدمه
مادر آن مرکز پرگار عشق
مادر آن کاروان سالار عشق
شروع
مادرم همه ی دنیام بود.
قدرش را خوب ندانستم .
کاش
نمی توانم بگویم کاش فایده ای برای این زندگی ندارد .
حال او رفته است و مرا میان این خانه و سکوتش تنها گزاشته است.
وقتی که دگر نیست.
چرا افسوس خورد .
هنوز فرصت باقی ست .
هنوز هم می توان یادش را زنده نگه داشت .
به ساعت نگاه می کنم ،انگار زمان متوقف شده است .
خانه را ،سکوتی در بر ...
دکلمه صوتی دل گویه های یهویی با اجرای سمانه کولابادی
دلتنگی....
تنها حسیه که با هر قدم دور شدن عشقات معنا پیدا میکنه و تو درک میکنی سختترین حسه دنیاست.
دلتنگی....
همون حسیه که وقتی رنگ چشمهای عشقات باز پادشاه قلبت و ذهنت میشه همانند دیونه ها دربهدر دنبال یه راهی برای تنهایی هستی و تجسم چشمهای عشقات.
دلتنگی.....
همون حسیه که تو دوست داری حتی تو رویاهات هزاران بار صدات کنه و تو برای بیشتر شنیدن صداش جواب هیچ کدوم از سوالاتشرو ندی تا بیشتر ...
دکلمه صوتی عاشقانه زمزمه ی شب و مهتاب با صدای سمانه کولابادی و به قلم نداسلیمی
مهتاب دلش گرفته بود؛
آسمون هم که خیال بیدارشدن نداشت.
چادرشو سرکرده بودوغرق در سکوت به خواب رفته بود.
مهتاب گفت:
-آهای با توام بیدارشو
شب گفت:
-مهتاب خانوم همه خوابیدند حتی زمین.
مهتاب دوباره گفت:
-بیدار دل تنگم
شب گفت:
دلتنگ چی؟
مهتاب آه بلندی کشید وگفت:
-دلتنگ ستاره ها
شب خندید وگفت:
ستاره ها که اطراف تواند
مهتاب پشت چادر ابر قایم شدوگفت:
-تو که می خوابی اونا هم می خوابند
ببین لحاف ابری کشیدن و صدای پلک زدنشون تا ...
دکلمه صوتی مادر با اجرای سمانه کولابادی به قلم بهاره اعلمی
دلم براش تنگ شده بود.
یه دسته گل رز سفید گرفتم رنگ موهاش،رفتم پیشش.
رسیدم کنارش، خم شدم دستش رو بوسیدم و سلام دادم.
هیچی نگفت. حتی مثل همیشه دستش رو نبرد لای موهامو و سرم رو نوازش نکرد.
دلگیر بود ازم، حق داشت.
نشستم کنارش، سرم رو گذاشتم روی پاش، روی پای چپش، آخه پای راستش درد می کرد،جنین وار توی خودم جمع شدم، یه نفس کشیدم بوی عطرش پیچید تو ریه هام. مثل ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.