هر چه مرا تبر زدی،
زخم نشد…
درد نشد…
اشک نشد…
آه نشد…
لیلی بیعشق نشد…
حسرت یک یار نشد…
تیشهی مجنون نشد…
سوز فرهاد نشد…
هر چه مرا تبر زدی،
شوق شد…
نور شد…
عطر شد…
عشق شد…
قصهی عالم شد…
خندهی زیبا شد…
همراه دل یار شد…
چشمک تک ستاره شد…
هر چه مرا تبر زدی،
خار نشد…
راز نشد…
گِل نشد…
زَهر نشد…
هر چه مرا تبر زدی،
غنچه شد…
گُل شد…
بوتهی دلدار شد…
جوانهی عشق یار شد…
عاطفه حیدرنیا(ترگل)