مهتاب دلش گرفته بود؛
آسمون هم که خیال بیدارشدن نداشت.
چادرشو سرکرده بودوغرق در سکوت به خواب رفته بود.
مهتاب گفت:
-آهای با توام بیدارشو
شب گفت:
-مهتاب خانوم همه خوابیدند حتی زمین.
مهتاب دوباره گفت:
-بیدار دل تنگم
شب گفت:
دلتنگ چی؟
مهتاب آه بلندی کشید وگفت:
-دلتنگ ستاره ها
شب خندید وگفت:
ستاره ها که اطراف تواند
مهتاب پشت چادر ابر قایم شدوگفت:
-تو که می خوابی اونا هم می خوابند
ببین لحاف ابری کشیدن و صدای پلک زدنشون تا هفت تا کهکشون میره.
شب خندید وگفت:
-اگه من بیدارباشم اونا نمی خوابن
مهتاب گفت:
تو اگه بیداربمونی من ستاره نمی خوام تا صبح واسه تو چشمک می زنم.
شب گفت:
-هان تو دلتنگ منی نه ستاره هایم.
مهتاب آه بلندی کشید وگفت:
_دلتنگ هرآن چه از شب باشد
دکلمه صوتی در مورد فصل پاییز پائیز عاشقانه با صدای سمانه کولابادی و به قلم نوشین اصلانی
دکلمه صوتی دختران طبیعت با صدای سمانه کولابادی و به قلم ندا سلیمی
دکلمه صوتی سناریو با صدای سمانه کولابادی و به قلم محسن
دکلمه صوتی زیبای آرزو با اجرای سمانه کولابادی به قلم نداسلیمی
[disk_player id=”18195″]
یا خدا چرا اینجوری میکنی صداتو؟؟؟