با من
از روشنایی گفتی،
و فانوست را
نشانم دادی…
چگونه به تو بگویم
ای خوبِ من؟
که پاهای ایمانم را
در شب به جا گذاشته ام…
گفتی که برای دوست داشتن
و دوست داشته شدن
آفریده شده ایم
پس چرا
قلب من
تکذیب می کند
هر آنچه را که در کلام توست؟!
خشکید
ریشه یِ درختِ باورِ من
که از عشق بود
برگ هایِ احساسِ من
دیر زمانیست
که زرد نشده فرو می ریزند
#سحر_مهدی_پور