دکلمه صوتی تو فرشته داری
صداش هنوز تو گوشم پخش میشه.تو تاکسی دیدمش. پنج ، شش سالش بود. یه عروسک گرفته بود تو بغلش و داشت واسش لالایی می خوند. مادرش داشت با تلفن حرف میزد و منم سرم تو گوشی بود. انقدر با عشق برای عروسکش لالایی می خوند که همه ی حواسم پرتش شد.
بهش گفتم اسم عروسکت چیه؟ گفت عروسک نیست. اسمش فرشته ست.با هم دوستیم. عروسک هم زیاد دارم تو خونه مون... ولی از بازی کردن باهاشون زود ...
دکلمه صوتی آدم های آرام با اجرای سحر سهرابی
خدایا !
امروز دلم هوای با کسی حرف زدن دارد
هوای گرفتنِ دستانی که سرد نیست
و جا شدن توی آغوشی که تا همیشه سهم من باشد !
گلویم پر است از دوستت دارم های مهار شده
و بغض هایی که انکار کرده ام
باید اعتراف کنم
باید به زبان بیاورم
باید دیوانه وار، عاشقِ کسی باشم
اما نمی توانم ...
غیر از تو با هیچکس نمی توانم !
کاش آدم ها شبیه به تو بودند ،
همیشه آدم را دوست داشتند
همیشه یکجور می ...
دکلمه صوتی من دخترم با اجرای سحر سهرابی و به قلم فریبا میم قاف
من یک دخترم!
لاک هایم را جلوی صورتم می چینم و دنبال رنگ مورد نظرم می گردم.
چند بار رنگ ناخن هایم را عوض می کنم و آخر؛
بر می گردم سر همان لاک اولی!
من دخترم!
بی دلیل داخل پاساژ ها و بازار ها قدم می زنم. بی دلیل خرید می کنم و لباس های رنگ و وارنگ می خرم.
من دخترم!
پازل زندگی ام را خودم می چینم و خودم طرحش را ...
دکلمه صوتی افکار مالیخولیایی با اجرای سحر سهرابی و به قلم ستایش قاسمی
انگار که نظام پیادهی هیتلر با پوتین های چرمی بر روی قلبت رژه بروند
انگار که گله ی اسب ها بر روی قلبت بتازند
انگار که بخواهد روح ناچیزت از تنت جدا شود و نشـود
انگار که بخواهی بروی و نتوانی
انگار که بعد سالها متوجه شوی متعلق به خانوادهات نیستی
انگار که بگویند به آرزوهایت برس که زمان کم است
و چندین سال بگذردو تو همچنان نفس بکشی
همین اندازه درد آور است که ...
دکلمه صوتی لکه های آلبالو با صدای سحر سهرابی
مامان میگفت لکه یِ آلبالو بد قلق است،
باید هزار بار بشوریش تا کمرنگ شود،
هزار بار که بشوری کمرنگ میشود؛
پاک ولی ،نه...
دستهایم را محکم میکشیدم به کناره هایِ پالتویِ پشمیم و
پاک نمیشد
ردِ دستهایِ کسی تویِ دستانِ آدم، آلبالوها نبود
ردِ دستهایِ آدمها،
خطِ کف دستهایشان،
عطرِ دستهایشان،
میرفت به خورد دستانت
خانه میکرد بین فاصله یِ انگشتانت...
دوباره به دستهایم نگاه کردم
باید میسپردمش دست مامان
باید میگفتم بالاخره از لکه یِ آلبالو بدقلق تر هم پیدا کردم
باید میرفتم دستهایم را ...
دکلمه صوتی تیک آخر با اجرای سحر سهرابی
دستام شروع میکردن به لرزیدن
نمیتونستم خیلی خوب تایپ کنم ؛
بهش میگفتم زنگ بزنم حَرف بزنیم و حلّش کنیم ؟
میگفت نه ! نمیخوام صُحبت کنم ..
مجبور میشُدم یه نفس عمیق بکشَم و
خودمو کنترل کنم ، دوباره شُروع به تایپ کردن کنم تا از دلش در بیارم
مهم نبود بحثِ چیه ! مهم نبود مقصّر کیه !
مهم این بود اون آدمی که تَرس از دست دادن داشت مَن بودم
.
.
.
مطالب پیشنهادی ما به شما
دکلمه صوتی زیبای زیباترین ...
دکلمه صوتی این بهار با اجرای سحر سهرابی و به قلم فاطمه جوادی
این "بهار"
میشد دو نفره باشد!
غرورَت اگر پا درمیانى نمیکرد...
این بهار میشد؛
تکرارِ زمستان نباشد!
کمى کوتاه اگر مى آمدى...
تمامِ درختان؛
تا بهارِ بعد
به یُمنِ حضورت،
شکوفه هایشان را نگه میداشتند!
شانه به شانه ام اگر مى بودى...
رسمِ زمانه است شاید؛
تمامِ اتفاقاتِ خوب،
تمامِ دلنشین ها
آنجا که باید رُخ دهند،
نیست میشوند!
یا آنقدر دیر اتفاق مى افتند،
که تمامِ فصل ها زمستان شده است،
یا آنقدر زود که درختان هنوز شکوفه نزده
مطالب پیشنهادی ما به شما
دکلمه صوتی یک ...
دکلمه صوتی قاتل احساسم با صدای سحرسهرابی به قلم سارا زمانی فر
قاتل احساسم:
احساسی که اثری از آن نمانده،
احساسی که پایمال شد،
احساسی که نادیده گرفته شد،
احساسی که بارها و بارها بی حس شد،
احساسی که بارها بغضی برای شکستن داشت،
احساسی که...
و حالا این احساس:
سرد شده،
در تمنای ریختن اشک است،
در تمنای عاشق شدن است،
در تمنای مهربانی یست،
در تمنای توبه است،
اما…
دیگه توبه ها ازبین رفته چون اعتماد آدما به خدا ازبین رفته،
چون دلها همه خسته است چون ریاکاران زیاد شده اند،
چون بال فروتنان شکسته ...
دکلمه صوتی تو مرا دوست نداری با اجرای سحر سهرابی و قلم فرهان محمدی
تو مرا دوست نداری و تو را من آری
من به غیر از تو ندارم تو بجز من داری
به سرم آمد و روزی به سرت می آید
اینکه از رابطه ی یک طرفه بیزاری
تو تقاص منِ دیروزی و فردا بی شک
مثل امروز من از عشق کسی سرشاری
آه، امروز به حال تو دلم میسوزد
و به حال ِ خودم از این همه خود آزاری
کاش میشد که تو باشم به عقب برگردم
تا ...
دکلمه صوتی قلب های مهربان با صدای سحر سهرابی
چرا انتظار بعضی رفتارها را از بعضی آدمها نداریم ؟
چرا فکر می کنیم آن کسی که مهربان است
که دلش نازک است، که حتی با دیدن یک فیلم غمگین اشکش در می آید،
کسی که بخشیدن بلد است
که محبت می داند ، کسی که سنگ صبور است…
حق ندارد ناراحت شود …!
حق ندارد اعتراض کند
دلخور شود، قهر کند یا حق ندارد از کنارمان برود …
چرا یادمان میرود آنها هم دل دارند
فقط بخشنده تر …
قلب دارند ...
دکلمه صوتی بمان با صدای سحر سهرابی و به قلم پژمان نصیریان
نشستهام روی صندلی که روبه روی میز آرایشت قرار دارد..
مثل همیشه غرق میشوم در وجودت..
این دفعه فرق دارد..
ترس دارد..
درد دارد..
درد دارد..
خیره ماندهام به آرایشی خیلی ساده که آمیخته شده با اشکهایت،
حس خوبی به من نمیدهد،
میترسم،
شوکه شده ام از جمع کردن وسایلت،
استرس تمام وجودم را فراگرفته است..
دستت که به چمدان میخورد و آماده میشوی برای رفتن،
نفسم بند میآید..
اشک از چشمانت آرام آرام به سمت گونههایت سرازیر میشود،
با دستانت پاک میکنی ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.