مطالب ویژه
دانلود رمان آغوش ممنوعه از س محمدی

دانلود رمان آغوش ممنوعه از س محمدی

درمورد دختری که وضع مالیشون خوب نیست پدرشم مرده وبامادرش زندگی میکنه،اونم چه مادری و تو همین بازی ها دختر یکی یدونه اش رو ازدست میده……

کلیدو انداختم تودرو درخونه رو باز کردم،وارد خونه ی کوچیکمون شدم اونم چه خونه ای؟!

بعد فوت بابا مامان خونه رو قمار خونه کرده بود

کفشامو دراوردم ورفتم جلوتر که دیدم سه نفر مرد تو خونن و سر مامانم جیغ وداد میکشن،عصبی شدم وچند قدم دیگه نزدیک تر شدم

_با چه حقی رو مامان من صداتونو بلند میکنید؟

قسمتی از رمان

مردی که از اون دوتای دیگه قد بلندتر وترسناک تر بود جوابمو داد

_هه بهتره از مامان خانمت بپرسی

وبا اون چشمای نجسش بهم زل زد چند ثانیه ای منم گیج و منگ به مامانم نگاه کردم که یعنی چی وچرا ساکتی!

دوباره همون مرد قد بلنده به مامانم نگاهی کرد وگفت:

_زرین خانم خودتون میدونید که اقا باربد زیاد به کسی وقت نمیده مهلت شما هم تا اخر هفته ی بعده وگرنه میدونید که؟!

وباز به می نگاه انداخت

_باشه باشه هرجور شده پولو تا اخر هفته جور میکنم اونا هم بدرود گفتن ورفتن

من که تا اون لحظه گیج بودم ومتوجه چیزی نشدم بودم رفتم سمت مامانم
_مامان اینا کی بودن؟درمورد چی حرف میزدن؟

خلاصه کتاب
درمورد دختری که وضع مالیشون خوب نیست پدرشم مرده وبامادرش زندگی میکنه،اونم چه مادری و تو همین بازی ها دختر یکی یدونه اش رو ازدست میده......

کلیدو انداختم تودرو درخونه رو باز کردم،وارد خونه ی کوچیکمون شدم اونم چه خونه ای؟!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    رمان آغوش ممنوعه
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    س محمدی
  • ویراستار
    سرو
  • طراح کاور
    سایه سین
  • صفحات
    622
  • منبع تایپ
    رمانکده
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
7 نظر
نظرات
  • کارن
    28 آذر 1402 | 09:35

    عزیزم می تونستی نخونی کسی مجبورت نکرده بود
    بخونیش بعدشم همه رو خوندی بعد داری می گی بده خب تو که شیصت صفحه خوندی فقط بیست دو صفحه ی دیگه می موند تو جاهای جالبو نخوندی داری گوه خوری می کنی البته همه جاش خشنگه شما جندها دنبال رمان صحنه دارین که فقط همیدگه رو میگان ی جنده که زیر دست یکی دو نفر پاره شدن لاشی ها

    • میانی
      4 اسفند 1402 | 15:31

      نیازی نیست انقدر به همه فوش بدی شاید اونا نظرشون فرق داره

  • ناشناس
    9 شهریور 1402 | 14:41

    سلام من خیلی از رمان شما خوشم ومد امید وا

  • یلدا
    5 آذر 1400 | 11:35

    سلام کتاب خیلی بچه گانه و ناپخته نوشته شده خیلی بد من که شصت صفحه بیشتر نخوندم پاکش کردم

    • ناشناس
      8 خرداد 1401 | 14:11

      سلام منم از رمان خوشم نیومد هیچ به دلم ننشست

    • ناشناس
      28 آذر 1402 | 09:34

      عزیزم می تونستی نخونی کسی مجبورت نکرده بود
      بخونیش بعدشم همه رو خوندی بعد داری می گی بده خب تو که شیصت صفحه خوندی فقط بیست دو صفحه ی دیگه می موند تو جاهای جالبو نخوندی داری گوه خوری می کنی البته همه جاش خشنگه شما جندها دنبال رمان صحنه دارین که فقط همیدگه رو میگان ی جنده که زیر دست یکی دو نفر پاره شدن لاشی ها

    • کارن
      28 آذر 1402 | 09:35

      عزیزم می تونستی نخونی کسی مجبورت نکرده بود
      بخونیش بعدشم همه رو خوندی بعد داری می گی بده خب تو که شیصت صفحه خوندی فقط بیست دو صفحه ی دیگه می موند تو جاهای جالبو نخوندی داری گوه خوری می کنی البته همه جاش خشنگه شما جندها دنبال رمان صحنه دارین که فقط همیدگه رو میگان ی جنده که زیر دست یکی دو نفر پاره شدن لاشی ها

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.