اینم متنش:
نمیدونستم یه مـَــــرد… چقدر میتونه عاشق باشه
تا روزى که تو اومدى
تو اومدى و بهم زندگى دادى، به مَنى که قبل از تو فقط “زنده” بودم
دستامو گرفتى و کمکم کردى بلند شم
و من فهمیدم آرامشِ حقیقى یعنی بودن در کنار مردی ک دوسش دارى
راستش من قبل از تو، تا مُردن فقط یک قدم فاصله داشتم
حالا چشمات، نگاهت، خنده هات، هات، بوى مردونگىِ تنت، به من شورِ زندگى داده
بهم یاد دادى اگر صادقانه عاشقى کنیم، واسه هم موندگاریم
حالا من با افتخار میگم از وقتى ک بهت تکیه کردم خوشبخت ترین زنِ دنیاام…
باید همه ى دنیا مَردونگى رو از تو یاد بگیرن، صبورى رو، عاشقى رو…
توى چشمام که نگاه میکنى رگام قُل قل میکنه و خونه ى دلم گرم میشه به بودنت، به بودنم، به حالا، به آیندمون، درداى گذشته واسم بى معنى میشه و باور میکنم که خدا واقعا هست،
که “خدا تورو جاى همه ى نداشته هام بهم داده”
#الى_روشنایى
https://www.romankade.com/%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c/