به نام پدید آورندهی زیباییها.
موضوع: منزلگاه
ژانر: پند آموز – آموزنده – اجتماعی.
تاریخ نوشت: ۱۳۹۷/۰۷/۰۴
ساعت: ۱۲:۱۹
مقدمه:
زندگی عبوری بی منتهاست.
وقتی که بدانی…
خدا تمام خوبیها را برایت به ارمغان آورده.
و تو را در دریایی از محبت خالصانهاش غرق کرده.
تو هرگز خطا نخواهی رفت و بدیها را کنار خواهی گذاشت.
قلم بر دست میگیرم و مینویسم از عبور و مرور و خوشیها و بدیهای زندگی، در مورد ضربالمثل بسیار زیبای ” بار کج به منزل نمیرسد. ”
پا به درون تمام خوبیها که بگذاری خدا چنان تو را مورد الطاف خود قرار خواهد داد که خودت گله از خدا کنی و بگویی ” خدا مهربانی بس است. ” چنان به درجهی بالا خواهی رسید که به بهشت راه خواهی یافت و مورد عنایت خدا واقع خواهی شد و نزد پدر و مادر عزیز میشوی.
خدا هر روز از نعمتهایش به تو خواهد داد و تو شاد میشوی.
خدا هر روز تو را خوشحال میکند که تو هرگز از نداشتههایت گله نخواهی کرد.
خدا هر روز نیمی از مشکلاتت را از بین خواهد برد که تو بیش از پیش شکر گذار او خواهی شد.
در کتاب قرآن آمده است:
” اگر بندهای گوش به فرمان خدا بسپارد نزد او عزیز خواهد شد و خدا به او محبتهای بی کران خواهد کرد. ”
و اگر کسی با فریب و نیرنگ بخواهد، آنچه را که متعلق به خود نیست را از آن خود کند و وارد خانه کند، حرام است و خیری در زندگی نخواهد دید.
همچنین در کتاب قرآن آمده است:
” و ای کسانی که به خدا ایمان نیاوردهاید و مال حرام به زندگی وارد میکنید، تا توبه نکنید از اهل دوزخیان هستید. ”
روایتی داریم که روزی مردی با دینار کمی که داشت گردنبند یاقوتی به عنوان هدیه به همسرش داد و کلی او را خوشحال نمود.
یکی از روزها زن همسایه به خانه آن زن رفت و آن را روی صندوقچه خانه او دید و خوشش آمد، و وقتی زن جوان به آشپزخانه رفت تا برای مهمان آب و نان و خرمایی بیاورد، زن همسایه آن را دزدیده و فروخت و بر زندگی خود بخشید. ولی، فردای همان روز زن جوان فهمید و کلی گریه کرد و رو به مرد خود دلشکسته گفت:
– به خدا عبید نمیبخشم کسی را که گردنبندی اهدایی تو را از من ربود. راضی نیستم.
مرد ناراحت شد و دلش برای همسرش سوخت و او را دلداری داد و به همسر جوانش قول داد که گردنبندی از آن زیباتر برای او خواهد خرید.
خدا اجازه نداد دل بندهاش شکسته و ناراحت بماند، چرا که نیمی از دزدان به خانه آن زن دزد رفته و تمام چیزهایی را که با آن گردنبند دزدی خریده بود را دزدیدند، زن آه و ناله کرد و به همسرش گفت:
– آه، دانیال هیچکدام از وسایل خانهای که تازه خریده بودم نیستند. کلی پولشان را داده بودم. مرد خانه وقتی فهمید با عصبانیت به او گفت:
– زن بار کج به منزل نمیرسد.
و اینجا بود که زن به اشتباه خود پی برد، در درگاه خدا توبه کرده و رفت از آن زن پوزش طلبید و رو به او گفت:
– چون شما راضی نبودی هر چه را که با پول آن زر یاقوت خریده بودم را دزد از من ربود.
همیشه باید حلال و حرام زندگی را دانست، حلال که به خانه آوردی خدا چنان روزیات دهد و در رزق قرار خواهی گرفت که روز به روز جوان خواهی شد. و راه بهشت برای تو باز است.
زخمها را، زمان التیام میبخشد.
وقتی که مرحم درد میشوید و به کسی کمک میکنید، خدا در جایی دیگر دستتان را میگیرد و کمکتان میکند و زخم دلتان شفا مییابد.
دردها را، گذر روزها درمان میشود.
دیگر دردی حس نخواهید کرد، خدا با شماست، راهی را میدانید کج است بر ندارید. تا درد نکشید، تا دچار عذاب وجدان نشوید.
بغضها را، رفتن دقیقهها قورت میدهند.
و
اشکها را گذر ثانیهها پاک میکند.
اما جای خاطرات را…
نه زمان و نه مکان درمان نمیکنند.
درد جای خاطرات تا ابد میماند و با تلنگری دوباره به خون میافتد.
کاش انسانها موقع رفتن…
خاطراتشان هم با خود میبردند.
ولی وقتی راهی را کج نهادید، توقع از خدا نداشته باشید. آن گاه خدا توجهای به اشکهایتان نمیکند.
به خاطرات خود فکر میکنید و به فکر خطاهایی که در گذشته انجام دادهاید، خاطرات گم نمیشوند و فقط گمرنگ میشوند.
حالا این زن که خطا کرده بود، پشیمان بود، ولی چه سود؟ او در گذشته آنقدر خطا دارد که باید پای گناهانش بنشیند و یکی یکی اصلاحشان کند.
کاش یکی بود که مدام راه را برای خوب بودن و خوب ماندن به همه نشان میداد.
همیشه داشتههایت را نعمت بدان.
نداشتههایت را شاکر باش که حتماً خیری در آن است.
و هرگز به ندادههایش فخر نگو، که حتماً حکایتی در آن است.
ولی وقتی حرام که آوردی توقع لطف خدا نداشته باش، تا توبه نکنید همچنان جهنمی خواهید بود.
بخشش کنید و بخشنده باشید تا درهای لطف خدا به سوی شما باز شود.
خدایا…
آسمانیام کن…
من آبیتر از آسمانم.
به پایان رسید این متن اما، حکایت همچنان باقیست.
پایان ۱۲:۳۸
در ۱۳۹۷/۰۷/۰۵
نویسنده: شکیبا پشتیبان.
پایان.