دلنوشته رفتنت
یار من!
در این شب های سرد، زمستان نبودنت را از چشمان سردت حس کردم.
این شب ها بدون تو برایم جهنمی بیش نیست.
برگرد بگذار تن سردم بودنت را حس کند و دستان گرمت را لمس.
برگرد تا با حضورت شب های تیره و تارم ستاره باران شود و دستانت درون موهایم طنازی کنند و چشمانت بار دیگر چشمانم را به بازی بگیرند!
برگرد بی تو من چگونه با خاطراتم سر کنم؟
بی تو من چگونه به این دل نفهم رفتنت را بفهمانم؟
دلی ...
دلنوشته بهشت
بهشت دقیقا همین جاست.
کنار تو ، تو آغوشت
عطر مردونت که به مشامم می رسه زندگی به کاممه.
خوشی من لبخند های زندگی بخشته.
بهشت دقیقا این جاست،
جایی که بی مهابا تو گوشم زمزمه می کنی دوستت دارم.
#مریم_صدر_ممتاز
دلنوشته دلتنگی
در قعر تنهایی ام دست و پا می زنم تا تو بیایی و دستم را بگیری و مرا از این دلتنگی نجات دهی.
نیامدنت مرا در انبوه خاطراتمان غرق می کند.
#مریم_صدر_ممتاز
شعر قلبم
تو چنان در قلبم رسوخ کردی که فکرش را نمی کنی.
چنان جذبت شدم که جاذبه ی نگاهت محوم کرد.
مگر می شود،
ماه باشد و مهتاب نباشد؟
عشق باشد و معشوق نباشد؟
دل باشد و دلدار نباشد؟
روز باشد و خورشید نباشد؟
تو لازمی برای ملزومی چو من
تو لیلی برای مجنونی چو من
تو شیرینی برای فرهادی چو من
تو معبودی برای مخلقوقی چو من
می پرستمت با تمام وجود.
من برگم برای گلی چون تو
من ابرم برای آسمانی چون تو
من شکوفه ام برای بهاری چون تو
من دیوانه ام ...
دلنوشته توهم
باز هم دلم هوس مرور خاطرات گذشته را کرده است، جسم خسته و زخم خورده ام را بر می دارم و به آن پارک لعنتی می روم.
همان پارکی که شد شروع آشنایی ام با تو.
بی احساس روی آن نیمکت همیشگی می نشینم، با این تفاوت که این بار تنهایم.
چشمانم را با درد می بندم و غرق در خاطراتمان می شوم.
تصویر تو در مقابل چشمانم نقش می بندد
با همان لبخند،
همان چشم ها
و همان نگاه
ناگهان مقابلم می بینمت،
همان غریبه ی آشنای ...
دل نوشته ی سختی زندگی
سختی زندگی
و وقتی کشیدم که گرمی دستاش مال کسه دیگه شده
#مریمصدرممتاز
[caption id="attachment_16138" align="alignright" width="288"] دل نوشته ی سختی زندگی[/caption]
دل نوشته ی زندگی فقط با بودن تو
زندگی فقط با بودن تو واسم معنا پیدا میکنه...
مریم صدر ممتاز
[caption id="attachment_15806" align="alignleft" width="271"] دل نوشته ی زندگی فقط با بودن تو[/caption]
داستان کوتاه عاشق تر از مجنون به قلم مریم صدر ممتاز
مریم:
عاشق تر از مجنون
نگاه اشک بارش را به سنگ قبر مشکی سپرد و با دست نام هک شده روی سنگ را لمس کرد، گل های گلایل
را روی آن قرار داد و سنگ قبر عزیزش را با اشک چشمانش آبیاری کرد.
نامه ی جای گرفته میان دستان لرزانش را که محتوایش تمام هست و نیستش را به باد داده بود بالا آورد و قطره
اشک پشت پلک هایش برگه را تر کرد.
ذهنش به ...
دنیای_پوشالی
روزی می رسد که
کسانی خودشان را به آب و آتش می زنند تا ذره ای توجه کنی.
توجه که کردی، احساست را که تمام و کمال خرجشان کردی،
محبتت را که وقفشان کردی و به بودنشان عادت کردی تنهایت می گذارند و می روند.
این قانون زندگی ست هر آمدنی رفتنی هم دارد.
اما تو می مانی و آدم هایی که پای ماندنشان حساب باز کرده بودی.
تلخ تر از آن این است،
کسی که محبت را گدایی می کرد و تو محبت را خرجش کردی،
اکنون ...
نویسنده:مریم صدر ممتاز و گوینده:فاطمه سلیمانی
شروعی دوباره
سیاهی قلبم خط بطلانی کشیده است بر زندگیم، پیله ای از جنس تنهایی
دور خود بسته ام و در تیرگی های وهم آلود دنیای کوچک ماتم زده ام غرق شده ام.
من آن درخت پر بار و سرسبزی بودم که روزی تمام ثمره اش را آفت زندگی زد.
آفت زد و تمام هست و نیستم را پوچ کرد و این بلای خانمان سوز نابودی مطلق را نصیبم کرد.
من ماندم و یک تنهایی پر از خفقان.
رسم روزگار دست ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.