رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان عشق تا جنون

دانلود رمان عشق تا جنون

داستان از یک اتفاق غم انگیز برای دختر قصه سوگند آغاز میشه که بعد از سال ها با صمیمی ترین دوست برادرش که از طرفی هم پسر عمه‌ شون محسوب میشه، توی مراسم فوت آقاجونش توی خونه باغ شون دیدار میکنه. پسر عمه ای که سال ها به خاطر اختلاف بین پدر و مادرهاشون ازش دور بوده و فقط این وسط با سامان ،برادرد سوگند، که از برادر هم بهش نزدیک تره و رفاقت عمیق و برادریشون رو توی این سال ها حفظ کردند، ملاقات می کنه و حالا بعد مدتها به واسطه ی از دست دادن پدربزرگ شون آشتی بین خانواده رخ میده و اتفاقاتی ممنوعه و پر فراز و نشیب که از اولین دیدار بین سوگند و هیربد اتفاق می افته…
عاشقانه ای متفاوت همراه با جذاب ترین صحنه های عاشقانه، اشک های شوق از وصال، اشک های تلخِ جدایی، رفاقت و حرمت ها، آوای خنده های طنین انداز دو عاشق، تقابل عشق و غرور، حس پاک دوست داشتن و دوست داشته شدن، عبور از خط قرمز هایی از جنس حرمت و رفاقت…. داستانی شباهت دار به سام و نرگس معروف اما فقط شباهتی موضوعی و پرداخت و روایتی متفاوت، از یه جایی وقتی همه چیز انگار داره خوب پیش میره و درست میشه یه اتفاق هول انگیز تر هم سد راه عشقی جنون آور میشه و….
اتفاقی که عشق و جنون رو مقابل هم قرار میده…
به قلم نوشین اصلانی

 

“مقدمه”

عشق را،
دوست داشتن را،
و دلتنگی را نه می شود نوشت، نه خواند و نه فریاد زد… !
این روزها عجیب درگیر تو شده ام؛
مانند لقمه ای بزرگ، تنگنای گلویم را می فشاری؛
لقمه ای که از ترس حرام بودنش، در قورت دادنش تردید دارم!
اما نه؛ دوری از تو و نخواستنت، کار من نیست…
تو در جانم ریشه کرده ای!
دستانم بی تابند برای پیچ و تاب میان انگشتانت!
تو نباشی، پاییز با تمام عاشقانه ها و زیبایی هایش، برای من خزانی بیش نیست،
تو نباشی، چشمانم هم چون ابر پاییزی می بارند و برهنه می شوند روزهایم از ریزش لحظه های بی تو بودن!
بیا…
بیا و این خزان دلتنگی را به بهاری سرمست ورق کن…

دانلود رایگان  دلنوشته فریاد می کشند

قستمی از رمان

بدون ذره ای معطلی از ساختمون دو طبقه ی آموزشگاه بیرون زدم. کنار خیابون ایستادم و بعد از دقیقه ای با تکون دادن های دستم توی هوا، ماشین خطیِ زرد رنگی جلوی پام ترمز کرد. خودم رو توی اتاقک ماشین جا دادم و با بغل گرفتن کوله ام خیلی سریع آدرس باغ رو به راننده، دادم. گوشه ی لبم رو با استرسی کشنده زیر دندون می جویدم و بیرون رو با چشم هایی که از نگرانی حسابی دو دو میزدند، نگاه می کردم.
چندین بار شماره ی بابا رو گرفته بودم اما جواب نمی داد و این موضوع کمی بیشتر از قبل دل نگرونم کرده بود. هر چند که گفته بود آقاجون امروز از بیمارستان مرخص می شه و جایی برای نگرانی نیست اما با این حال همچنان دلواپس بودم و دلم مثل سیر و سرکه می جوشید و آروم و قراری که حسابی ازم سلب شده بود.

 

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : 4 امتیاز کل : 4.3
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: نوشین اصلانی
  • تعداد صفحات: 2680
  • 1463 روز پيش
  • علی غلامی
  • 31,312 بازدید
  • ۵۳ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • farin
    ۱۷ تیر ۱۳۹۹ | ۰۰:۰۸

    خیلی خوب بود ازونایی بود که حسابی دوست داشتم پی شو بگیرم
    خوشحالم که وقتم تلف نشد چون معمولا بعضی رمانا واقا ادم از خوندنشون پشیمون میشه ایقد چرتن;-)

  • Sama
    ۱۰ تیر ۱۳۹۹ | ۱۴:۵۷

    واقعا رمان فوق العاده ای بود.
    قلم نویسنده بسیار قوی و عالی بود ممنون از نویسنده عزیز.

  • Meli
    ۴ تیر ۱۳۹۹ | ۱۴:۱۴

    Vayyyyy kheyli khub bood…kheyli…

  • ملیکا
    ۲ تیر ۱۳۹۹ | ۲۳:۰۸

    خیلی قشنگه و پراز فراز و نشیبه
    پیشنهادش میکنم

  • Zahra gha
    ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ | ۰۴:۴۳

    عالی بود

  • مهشید
    ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۳:۰۲

    بهترین رمانی که خوندم

  • حانیه
    ۶ خرداد ۱۳۹۹ | ۲۲:۳۶

    سلام نوشین جان خسته نباشی واقعا رمان زیبایی بود جدا از این که برای پارت گذاری اذیتمون می کردی

  • ایناس
    ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۳:۴۸

    عالللللللللللللی

  • خیلی خوبه
    ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۰:۲۶

    رمان خیلی خوبی بود ومن از نویسنده تشکر میکنم

  • Nznin
    ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۲:۴۵

    خیلی قشنگ بود :))

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • avaکارتون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • شهیدی هستمممنون میشم لینک گروه ایتا رو بزارین...
  • ایمان سعدتمه دوست دارم که این رمان از بی خانم...
  • ایمان سعدتعالی...
  • saraنمی دونم چی بگم فقط می تونم بگم کارتون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.