دلنوشته دل اگر سرد شود
دل اگر سرد شود، شعله ی گرمش که شود؟ /
یار اگر ترد شود، همدم و هم پاش که شود؟ /
ماه اگر محو شود، روشنیِ شب چه شود؟ /
مِی اگر کهنه شود، ساقی محفل که شود؟ /
شمع اگر کور شود، چه کسی معشوق پروانه شود؟ /
گل اگر پژمرده شود، زنبورِ عسل خور چه شود؟ /
صبح اگر شب نشود، گردش دوران چه شود؟ /
تن اگر زخم شود، مرحم دردش که شود؟ /
خواب نیارَم به چشمم تا بیایی و ...
دلنوشته دشت لاله زار دلم
در میانِ دشت لاله زارِ دلم/
محزون و سرگشته و وِلَم
در این فضا، ناآشنا و غریبم/
با این ازدحام دستانت را چگونه بیابم
میخواهم درجِدال باغم هایم پیروز شوم/
اما در نبودنت چگونه میتوانم فیروز شوم
چرا تنهایی برای همیشه از این بنده ترد نمیشود؟ /
چرا بَندِ دلت به بَندِ این دل وصل نمیشود؟
دست به دامانش شوم هم لحظه ای از کنارم رد نمیشود/
چه کنم تا که نیایی هرگز این مشکلم حل نمیشود
قصه ها با وجود جرعه ای از تو اتمام ...
دکلمه صوتی تاریکی نورانی با صدای یاسمن باقرپور و به قلم نیلوفر جانعلی زاده
نمیتوانستم چیزی را ببینم، تاریک بود همچون گور بیآنکه باشد اثری از نور!
نمیدانستم کدام سو قدم بردارم تا نشود درد و زخمی این وسط سربارم.
ترس در وجودم رخنه کرد، عرق سرد بدنم را در آغوش گرفت و لرزش، میانِ دستانم جاخشک کرد!
میانِ گام برداشتن به عقب یا به جلو معلق مانده بودم.
یک قدم به سمت جلو، قدم بعدی و پس از آن دیگری را نیز با اضطراب ...
دکلمه صوتی گامهای بلندی برمی دارم با اجرای افسون غفائی و قلم نیلوفر جانعلیزاده
گامهای بزرگی برمیدارم،
نفس نفس زنان خودم را در کنارت جای میدهم.
دستم را به روی قلبم میگذارم آنقدر نفسم به تنگ آمده است
که قفسهی سینهام هم به تپیدن درآمد.
بارشِ شِکَر را با لبخندت سرمیدهی، دست ضخیمی که کوهی از
مردانگی در آن پنهان شده است را به صورتم میرسانی، با چشمانت
بر روی صورتم راه میروی تا به دیدههایم میرسی سپس متوقف میشوی!
همانجا در میان نگاه هایم ترمز میزنی و ...
دکلمه صوتی بسیار زیبای چه خوب است تو به قلم نیلوفر جانعلیزاده و صدای زهرا.ر
[caption id="attachment_14680" align="aligncenter" width="300"] دکلمه صوتی بسیار زیبای چه خوب است تو[/caption]
دکلمه صوتی
[playlist images="false" ids="14681"]
دکلمه صوتی زیبای و عاشقانه رویای زیبا
دستم را در میانِ دستش گرفت،
فضایِ خالیِ انگشتانم را با انگشتانش پر کرد، قدم زنان حرکت کرد و مرا پشت سرخودش کشاند!
کنارِ ساحل ایستاد و در بین عالمیان فریاد زنان گفت:
-آهای آدما گوش کنید!
این خانم کوچولو عشق منه، همنفس و دنیایِ منه.
از شوقِ زیاد با شور و سرمستی خندیدم و گفتم:
-دیوونه چیکار میکنی مردم دارن نگاه میکنن زشته!
با لبخندهای دلفریبش، نگاهِ مدهوشگرش؛ نگاهم کرد و گفت:
-مگه دروغ میگم؟ عشق منی دیگه.
تو جون منی، دلیل ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.