داستان کوتاه اولین بارها
بسم الله الرحمن الرحیم
اولین بارها
همیشه همه چیز از اولین بارها شروع می شود... مثلاً اولین باری که نگاه او، جایی حوالی نگاه من چسبید و به خودم که آمدم، دیدم خدا زده شده ام! دلم در پی قدم های لبریز از کرشمه ی نگاهش، فرار کرده بود...
یک بار گیسو های خرمایی رنگش را باز گذاشت، باد میانشان می رقصید و من در حالی که از پشت دیوار آجری خانه، دزدکی نگاهش می کردم، باد را به فحش ...
دکلمه صوتی پدرم تولدت مبارک با اجرای آیناز سالاری و به قلم نگین مرزبانی
از وقتی که خودم رو شناختم یه پشتوانه داشتم، کسی که چه تو شادی و غم من رو تنها نذاشت. با خنده هام می خندید و با گریه هام غصه می خورد؛ درد های من درد اونم بود. کسی که با فکر کردن بهش خنده از روی لب هام پاک نمیشه، کسی که وقتی اسمش رو به زبون میارم، حتی اگه تموم دنیا هم باهام قهر باشه ...
داستان کوتاه قند می سابم به قلم آیناز سالاری
به نام او...
نام داستان: قند می سابم.
زلفا دستش را برای جلو گیری از نوز آفتاب، جلوی پیشانی اش گرفت و گفت:
خانما دارم می روم خانهَ، خداحافظ.
ماه بانو از بین شالیزار برخاست و لب زد:
برو جانم، خدا به همراهَت.
زلفا لبخندی تحویل ماه بانو داد و در حالی که دامن سرخ رنگش را به دست گرفته بود، از شالیزار سرسبز خارج شد.
با قدم هایی آرام راه خانه را در پیش گرفت.
نفس عمیقی کشید و ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.