خلاصه کتاب: فردا قراره با اتوبوس به تهران برم تا شغلم و که پزشکیه ادامه بدم... هرکی منو ببینه باورش نمیشه پزشکم .. ب لطف کلاسای جهشی و جلوتر از همسن و سالام امتحان دادن الان پزشکم ..... . درحال حاضر درحال جمع کردن لباسامم ...اینم از این .... زیپ چمدونم و بستم...اوففففف بلاخره تموم شد آخیییش... عرق رو پیشونیم و می پاکم و خودم و رو تخت پرت میکنم...از فرط خستگی زودی خوابم برد...وقتی بیدار شدم ساعت و که دیدم چشام چهار تا شد.. .

• 
  مصاحبه با سپیده صوافی
• 
  دکلمه صوتی آینده
• 
  دل نوشته ی در خیال
• 
  دکلمه صوتی حال خوب دل دکلمه ای عاشقانه وزیبا
• 
  دلنوشته ی زن ها شیطانن
• 
  دانلود رمان حس مثل دلتنگی اندروید،pdf،ایفون

• 
  باتلاق خون
• 
  عشق و آبرو
• 
  هاریکا
• 
  تاوان اشتباهم
• 
  دیوانه شدم برگرد
• 
  نقاشی احساس
• 
  قلب مشکی
• 
  لعل رخ یاس

• کانال رمانکده
• دانلود بانک رمان
• دانلود رمان های عاشقانه