خلاصه کتاب:
ماهین با قلب مهربون و همهی ذوقِ زندگی و انرژی مثبتهاش، درد عمیقی رو از بچگی به دوش میکشه... . اون مثل بیشتر دخترها دنبال مد و ظاهر امروزیه، درحالی که داره روزمرگیهاش رو میگذرونه خیلی اتفاقی در محیط کار مذهبی قرار میگیره و روز اول خانمی اون رو بخاطر ظاهر امروزیش مورد قضاوت قرار میده، حالا این دختر نمیتونه بیتفاوت باشه و قطعاً با یکدامِ ظریف این قضاوت رو تلافی میکنه.
خلاصه کتاب:
من فقط اون حس قشنگی که به همدیگه داشتیم رو میخوام.
من هنوز تورو یادمه.
خنده هات...
صدات...
حرفامونو یادمه.
اما تو دیگ نیستی و بینمون چند تا اسمون فاصلس.
کاش بیشتر میموندی...
بیشتر داشتمت.
الان تنها چیزی که ازت دارم یه اتاق پر از عکساته.
عکسایی که باهم انداختیم.
بیا برگردیم به عقب...
خلاصه کتاب:
دختری با قلبی شکسته درست یک هفته مونده به عروسیش فرار میکن. فرار از دست مردی که قدرت دستشه… . پناه بردن به خانوادهای که از قضا عروسی پسر بزرگ نزدیکه... یک اتفاق…یک تشابه… یک اسم و رازی که تو یک شب بارونی فاش میشه… .
خلاصه کتاب:
روایتی جالب...
ایرال دختری مانند بقیه دختران دنبال کار است... وارد یک آزمایشگاه می شود ... و مجبور است برای دو هفته به ژاپن برود.. رفتنش به آنجا برابر با فاش شدنه حقایقی عجیب می شود... و دیدن یک ویروس...
دانلود رمان ازدواج اجباری
دانلود رمان عاشقانه ازدواج اجباری از یک انتقام شروع شد انتقامی که پسر قصه ما به خاطر اهدای قلب مادرش به مادر دختر قصه ما بهار شروع شد و این کینه باعش شد پسر قصه ما کامران برای جبران رنج خودش دست به این ازدواج بزنه و باعث اذیت خودش و بهار بشه .بهار یه روز که ازمدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیخونه ما طوری بود که پذیرایی و نشیمن یکی ...
دانلود رمان دردسر شیرین من
کیک شکلاتی را روی میز دختر و پسری که با هم گپ می زدند، گذاشتم. زیر لب تشکر کردند و من هم با لبخند جوابشان را دادم. با این که چند ساعتی از استخدام و کار کردنم نمی گذشت اما خسته شده بودم، در این هوای گرم تابستان کار کردن سخت بود.
دستم را روی پیشانیام گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم که صدای یکی از مشتری ها از پشت سرم بلند شد.
بخشی از رمان
- هی خانم، بیا ...
خلاصه کتاب:
داستان ما فقط از یه پای آسیب دیده و یه قرار ملاقات بت ارباب ده بالا شروع میشه. بذارید بیشتر توضیح بدم. دختر داستان ما، تنها راهی جنگل میشه و اونجا سوسکی رو می بینه که... نه دیگه، بقیهشو نمیگم. خودت بخونی متوجه میشی ؛) فقط بگم که این رمان ارباب رعیتی نیست هاااا!
خلاصه کتاب:
ایپَک تبریزی، دختری آرام و مستقل، برای رسیدن به آرزوهای دیرینهاش به عنوان مترجم در دارالترجمه
همایونی استخدام میشود. لیلا رفعتی یکی از کارکنان دارالترجمه با او طرح دوستی میریزد و از آنجایی که ایپک
دختری ساده و آرام است، خیلی سریع پذیرای لیلا میشود. یکسال از دوستی عمیقی که بین دونفر در جریان
است، میگذرد که اتفاقی شوم در دارالترجمه به وقوع میپیوندد.
خلاصه کتاب:
رمان یار مجنون، زندگی یک دختری به نام لیلی شرقی که دانشجوی سال سوم رشته روانشناسی رو روایت می کنه.
لیلی، برای گرفتن بخشی از نمره پایان ترم، باید یک کار عملی رو به سرانجام برسونه و این کار، درمان یک دختر پنج ساله هستش که به نوعی، دچار افسردگی و گوشه گیری شده.
این رمان، به زندگی یک پسر به نام ساتیار شایگان هم می پردازه که داره برای یک انتقام برنامه ریزی می کنه و این انتقام، به نوعی آخرین هدفش رو در زندگی تلقی می کنه؛ اما خبر نداره که با این انتقام، داره جون خودش و چند نفر از بهترین افراد زندگیش رو توی خطر می ندازه.
پایان خوش.
رمان دختری در میان میدان نوشته مائده زکریا زاده
همه ی شخصیت ها و اتفاق هایی که در این داستان نام برده و اتفاق می افتد غیر واقعی هستند و هیچ موجودیت خارجی ندارد
هوای امروز بسیار دلپذیر بود، باد آرام آرام میوزید و موهای مشکی بلندم را به رقص وا میداشت.
غرق فکر در این هوای دل چسب بودم که صدای مادرم مرا از
حال و هوای خودم بیرون کشید.
صدای مادر را می شنیدم که مرا به سوی خود فرا میخواند با عشقی ...
خلاصه کتاب:
آرام دختر خانوادهای که پدرش هیچوقت درکش نمیکنه و همیشه باید تصمیم خودش باشه و اینبار با خودخواهی میخواد با پسر شریکش ازدواج کنه بهخاطر صلاح پول و شرکتش وقتی ماجرا رو با عشقش در میان میذاره خانوادهی مادرش که سالها پیش طردش کردند و پیدا میکنه و فراریش میده خواستگارش از سوگند دوست صمیمیش اتو میگیره و مجبورش میکنه با عشقش طوری هماهنگ کنه که فکرکنه بهش خیانت کرده وهمین هم میشه و بهخاطر غرورش که خورد شده با پسره ازدواج میکنه طی زندگی میفهمه که عشق واقعی یعنی چی و با ساسان خوشبخت میشه اما حیف چرخ روزگار ناسازگاره و زمانی که نمیخوایم عزیزهامون رو ازمون میگیره
خلاصه کتاب:
ادواردو ایتزو بازیکن تیم یوونتوس به لیگ ایران ملحق میشه تا هدفی فراتر از قهرمانی در سری آ رو دنبال کنه. این هدف
در گرو افشای رازهای تاریک خانوادهی النا رهنما، خواهر دروازهبان تیم رخش تهرانه ولی آیا ادواردو فقط یه بازیکن سادهاست؟ چه چیزی باعث شده که کشورش رو رها کنه؟
بخشی از رمان:
- نمیتونی به بابات بگی جورش رو هم بکش!... ایتزو نیستم اگه تو رو سرجات نشونم.
صدای اون که میاومد یعنی صدای من هم میرفت دیگه بلند گفتم: ببخشید آقای ایتزو منظور شما من که نیستم؟
چندثانیه سکوت حاکم شد. صدای مرددش اومد: النا؟!
- خانم هم بندازید تنگش!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.