عشق مجازی
پیش بینی نکن چه قرار است بشود.
عشق مثل هواشناسی نیست…
عشق یهویی میآید…
یهویی میبارد…
یهویی درگیرت میکند…
حتی بدون اینکه لحظه ای فکرش را بکنی…
اصلا عشق یعنی همین یهویی آمدن ها و یهویی تنها شدن ها.
بله عشق یعنی همین یهویی اتفاق افتادن ها.
عشق مجازی…
باری دیگر هم گوشی را میان انگشتانم میچرخانم و وارد دنیای مجازی میشوم. دوباره مثل همیشه جستوجو را زده و نام حک شده بر قلبم و ذهنم را وارد میکنم.
باز هم شاهد بازدیدها و تمام عکسهای پروفایلش میشوم.
عکسهایی از خودش که باز هم برای هزارمین بار از پشت قاب شیشهای به چشمهای همچون جنگل و سبز وحشیاش خیره میشوم و درددل میکنم یا اصلا باز هم آهنگی برای آرامش زخم عمیق روحم گوش میکنم و به تصویر عشقم از پشت قاب شیشهای خیره میشوم.
تمام این دو سال تنها دلخوشی من فقط زُل زدن به عکس عشقم از پشت این قاب شیشهای کوچک است.
دوباره با خودم زمزمه میکنم.
شنیدی، میگن سختترین کار دنیاست…
ببینی و حسش نکنی…
حالا شده حکایت من…
آره سختترین کار دنیاست…
شب و روز زُل زدن به عکس عشقت از پشت یه قاب شیشهای.
آره سختترین کار دنیاست…
حس کردن لبخندش و برق چشماش از پشت همون قاب شیشهای و لمس نکردنش.
اشکهام رو پاک میکنم و مست شراب عشق میشم.
امشب باز هم برای هزارمین بار از عشق در خود میشکنم.
مستی تمام وجودم را فرا میگیرد و رخنه میکند بر روح ناآرامم.
با تردید پیامی میفرستم.
– سلام
-سلام، شما؟؟؟
با نشانیهایی خودم را معرفی میکنم و با هر پیامی که ردوبدل میشود قلب کوچکم همچون گنجشکی به دیوارهی سینهام میکوبد و ناآرامی میکند.
چند روزی بر همین روال میگذرد که در آخر سر طاقتم طاق میشود و زبان به اعتراف میگشاییم.
آری اعترافی شیرین.
همچون دیوانهگان با خود میگوییم:
امشب را دوست دارم….
بیشتر از تمام شبهایی که عاشقانه میسرودم شعر عشق به زنجیر کشیده شدهام را میان قلب تنهایم.
امشب را دوست دارم…
زیرا روزها قبل در همچون شبی تن به اعترافی دادم تلخ تر از تلخی روزگار و شیرین تر از شیرینی وصال.
آری امشب اعتراف کردم به تمام عشق رخنه کردهی وجودم.
آری امشب بار سنگینی را از دوشهایم بر روی این زمین بیرحم گذاشتهام.
اما با سوالی که میپرسم و جوابی که میگیرم، تمام روحم و احسایم به بازی گرفته میشود.
جوابی که فریاد میزد.
عشق دروغ است و عشق وجود ندارد.
جوابی که فریاد میزد یگانه عشقم به عشق ایمانی ندارد.
جوابی که فریاد میزند پرستیدن عشق جرم است.
اما به جرأت رو به آسمان با بغض رخنه کرده ته گلوم میگوییم:
با فریادهایی دمادم لرزه به عرش میفکنم و اعتراف میکنم،
به زیبایی یک گناه…
گناهی به وسعت عشق.
مدت زیادی ایست از این عشق و بیتفاوتی عشقم میگذرد و هنوز هم گاهی اشک چشمانم صورتم را میشوید و آهسته آرزو میکنم.
ایکاش یک روزی در یک جایی همچنان عشق در قلب و جانش رخنه کند که هیچ راه فراری نداشته باشد.
ایکاش همچنان معنای عشق را در مییافت که میدانست سرزنش تمام عاشقان دنیا گناه که سهل است بزرگ ترین جرم است.
عشق مجازی…
به قلم گیرای سرنوشت(م.طالع)
تقدیم به تمام بازماندگان قافله عشق.
عشق بین دو نفر وجود داره. اما با ادمه درستش:)♡منم رابطمو مجازی شروع کردم4ماه مجازی بودیم همو دیدیم و دوباره مجازی شد تا چند ماه، ولی خب همیشه مجازی نبودو همو بعد از ماها میدیدیم اونم فقط دوسه روز:)و الان یسالو یک ماهه ک باهمیم و عاشق رابطمونیم و انشالله خیلی زودم مجازی بودنمون تموم میشهقسمت همتون از این رابطه ها …
واقعا رمان خوبی بود ولی عشق مجازی خوب نی ؛(((منم ۲ سال باهاش بودم دوستش داشتم عاشقش بودم ولی خانوادم به دلیل اینکه مجازی بود قبول نکردند خیلی مسخره هست؛)هیچ وقت وابسته یه پسر مجازی نشی از کجا معلوم وقتی با تو هست با یکی دیگه نیست
عشق قشنگه
منم عاشق شدم عاشق شدن سخته خیلی سخت
ولی خوبه ک عشق من دو طرفس
عاشقشم و عاشقمه امیدوارم همتون ب عشقای زندگیتون برسین
اوناییکه میگن عشق وجود ندره
منتظر باش یه روز سوپرایز مبشی
عشق سوپرایزتمیکنه وبد جور
خیلی سخته:)
عشق /:
مجازی عاشق شی بدع عاشقش نمیشی فقط وابستش میشی همین(((((:
اره ولی من عاشق نمیشم من عاشق یه نفرم اونم خدا
اخرش میشی
واقعا رمان خوبی بود ولی عشق مجازی خوب نی ؛(((منم ۲ سال باهاش بودم دوستش داشتم عاشقش بودم ولی خانوادم به دلیل اینکه مجازی بود قبول نکردند خیلی مسخره هست؛)هیچ وقت وابسته یه پسر مجازی نشی از کجا معلوم وقتی با تو هست با یکی دیگه نیست
آره این عشق نیست فقط یه وابستگی مسخرست که نمیتونی ازش جدا بشی
واقعا رمان خیلی خوب و اموزنده بود ممنون از نویسندش♥️
عشق پوچه
وجود نداره