خلاصه کتاب:
سردرگم ساعت ها بی هدف توی جاده های خلوت رانندگی می کرد. داشت به کارش فکر می کرد. اولین بارش نبود و برای همین احساس خاصی نداشت. زیاد پشیمون نبود اما نگران این بود که این اشتباهش به کارش صدمه وارد کنه. از آینه ی ماشین به جسد دخترک و صورت خونیش نگاه کرد.
- نمی خوای بری به همه بگی من یه بی اعصاب و گند اخلاقم؟ شاید بخوای بگی من یه قاتلم!
خلاصه کتاب:
من هاریکام؛ دختری که اتفاقات قابل باوری واسش افتاده و اتفاقات دوباره مرور میشن سوال اینجاست که چجوری و چرا؟ خودم هم نمیدونم ولی تا چشمام رو باز کردم زمان به عقب برگشته بود با یک یادداشت ساده به یک سال قبل برگشتم. حالا دوباره من برگشتم و اینجام. اتفاقات دوباره مرور میشن. تا چشمام رو باز کردم دقیقاً وسط حادثه قرار داشتم و حالا منم که همه رو شگفت زده میکنم چون من از همهی اتفافات خبر دارم.
خلاصه کتاب:
در مورد دختری به اسم یاراست که سرنوشت عجیبش با جدایی پدر و مادرش شکل میگیره، با بزرگ شدنش به خوانندگی روی میاره و از شانس بد دستگیرش میکنند، بعد آزادی از زندان میفهمه یه نفر...
خلاصه کتاب:
افرادی با ویژگی های مشترک با هدف هایی غیر قابل پیش بینی و مرموز دور هم جمع شدن تا بازی کنن، بازی ای سیاه که اگر این بازی رو انجام ندن مجازات میشن.
این فقط یک بازی معمولی نیست بلکه دارای رازهایی ترسناک و مبهم است.
در اصل هدف از این بازی کشتن و بیرون انداختن افرادی است که از قانون پیروری نمی کنن.
"خلاصه که من همون شخصیت منفی داستانم که همه ازش بیزارن و متنفر، ولی من خوب میدونم پشت سیاهی قلبم یه آدم مظلوم و بی پناهه که از عالم و آدم زخم خورده و در حالی که از بغض، صورتش جمع شده، داره تلاش میکنه که خودشو پشت نقاب یه عوضی نامرد قایم کنه تا دوباره ضربه نخوره، داره سعی میکنه انتقام سختی راهش و از زمین و زمان بگیره بلکه یه کم دلش خنک شه، ولی آخرش هر کاری میکنه به آرامش نمیرسه.”
خلاصه کتاب:
دزدیده شدن سپیدار و ناپدید شدن همسرش، دردسرهایی رو به واسطهی اون برای سپیدار به وجود میاره و همینم باعث روبهروییش با مهراب میشه، پسرخالهای که سال ها دل در گروی اون داشته ولی نتونستند به هم برسند و حالا قراره بعد از چند سال کنار هم بگیرند و رازهایی رو کشف کنن که...
خلاصه کتاب:
یاس،دندانپزشکی که وارد بیمارستان میشه و با دکتری اشنا میشه...
رابطه اینا باهم خوب پیش میره تا اینکه یاس شب عروسیش راز بزرگ اقای دکتر رو میفهمه
خلاصه کتاب:
دختری به نام مریم هست که سخت تو مشکلات زندگیش غرق شده. مریم داستان ما به دنبال کار وارد خونه ای میشه که پنج پسر داخلش زندگی میکنند؛ پنج پسر با شخصیت های متفاوت. مریم با هر تصمیم مسیر زندگیش رو تغییر میده و در این بین صاحب خونه که زن هست گذشتش رو برای مریم روایت میکنه
خلاصه کتاب:
داستان راجب دختر و پسری به اسم آنا و ایمانه که با برخورد توی دانشگاه کلکلشون شروع میشه، اما کم کم عاشق هم میشن تا توی یه شب آنا ایمان رو توی یه جشن با یه دختر میبینه اما....
بعد از مدتی اینا با هم دوست میشن و ایمان به خواستگاری آنا میره، غافل از این که مشکل اصلی از همینجا شروع میشه
خلاصه کتاب:
افسون فرد سختکوشی است که همیشه با فداکاری برای بهتر زندگی کردن تلاش کرده است. در میانه مشکلات به این نتیجه میرسد که فداکاریهایش برای بهتر زندگی کردن برای هیچکس ارزش نداشته و تنها به مشکلاتش اضافه کرده است. ملاقاتش با فردی خاص به او این فرصت را میدهد تا از قالب افسون همیشگی خارج شود و بازی را آغاز کند که برد و باخت آن از ابتدا مشخص است.
خلاصه کتاب:
وهار پسریست که میتواند نگاه یک روح را بر روی خودش احساس کند. روحی که مردم روستا میگویند، متعلق به یک زن نفرین شده است. تا این که...
بخشی از رمان
«به نام خداوندی که تاریکی و روشنایی را به یک میزان آفرید.»
همهجا را حال و هوای شادی و جشن، احاطه کرده بود. زنانِ روستا لباسهای نو به تن بچهها میپوشاندند و مردها از سمت زمینهای کشاورزی برمیگشتند، تا آماده شوند و فردا را در کنار خانوادههایشان جشن بگیرند.
خلاصه کتاب:
با بقیه آدمهای هم سنوسالش فرق داشت، خانهاش همیشه مانند باد جابهجا میشد.
دخترک عشایرنشین قصه همیشه بلند پروازی میکرد، مانند همه دخترها عاشق میشود اما سرنوشتی غریبانه در شهر گرگها در انتظارش است. او برای رسیدن به خودخواهیهایش و آرزوهایش باید غرامت سنگینی بپردازد، با بلند پروازیهایش برای خودش و خانوادهاش دردسر درست میکند. بیرون آمدن از گردابی که درونش میافتد رها شدنی نیست، او بابت این آرزوها همه چیزش را میبازد؛ حتی خودش را... .
خلاصه کتاب:
عشق، در دلم آرام به انتظار نشسته است.
نمی دانم تا کی می خواهد در کنج دلم به انتظار سپری کند.
تمامِ ناتمام من از در خویشتن داری وارد شده است.
ناگزیر است تاب بیاورد ...
با هر دم و باز دم دردی به قلبم چنگ می اندازد. عشق واژه ایست بس عجیب هم درد است و هم درمان..
دو روی یک سکه است و همزمان با هم رخ نمایان میکنند.
می دانم یک روز این قافله ی من به سرانجام میرسد و او میآید ...
می دانم که می آید ..
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.