دختری به نام مریم هست که سخت تو مشکلات زندگیش غرق شده. مریم داستان ما به دنبال کار وارد خونه ای میشه که پنج پسر داخلش زندگی میکنند؛ پنج پسر با شخصیت های متفاوت. مریم با هر تصمیم مسیر زندگیش رو تغییر میده و در این بین صاحب خونه که زن هست گذشتش رو برای مریم روایت میکنه
داستان راجب دختر و پسری به اسم آنا و ایمانه که با برخورد توی دانشگاه کلکلشون شروع میشه، اما کم کم عاشق هم میشن تا توی یه شب آنا ایمان رو توی یه جشن با یه دختر میبینه اما....
بعد از مدتی اینا با هم دوست میشن و ایمان به خواستگاری آنا میره، غافل از این که مشکل اصلی از همینجا شروع میشه
افسون فرد سختکوشی است که همیشه با فداکاری برای بهتر زندگی کردن تلاش کرده است. در میانه مشکلات به این نتیجه میرسد که فداکاریهایش برای بهتر زندگی کردن برای هیچکس ارزش نداشته و تنها به مشکلاتش اضافه کرده است. ملاقاتش با فردی خاص به او این فرصت را میدهد تا از قالب افسون همیشگی خارج شود و بازی را آغاز کند که برد و باخت آن از ابتدا مشخص است.
وهار پسریست که میتواند نگاه یک روح را بر روی خودش احساس کند. روحی که مردم روستا میگویند، متعلق به یک زن نفرین شده است. تا این که...
بخشی از رمان
«به نام خداوندی که تاریکی و روشنایی را به یک میزان آفرید.»همهجا را حال و هوای شادی و جشن، احاطه کرده بود. زنانِ روستا لباسهای نو به تن بچهها میپوشاندند و مردها از سمت زمینهای کشاورزی برمیگشتند، تا آماده شوند و فردا را در کنار خانوادههایشان جشن بگیرند.
با بقیه آدمهای هم سنوسالش فرق داشت، خانهاش همیشه مانند باد جابهجا میشد.دخترک عشایرنشین قصه همیشه بلند پروازی میکرد، مانند همه دخترها عاشق میشود اما سرنوشتی غریبانه در شهر گرگها در انتظارش است. او برای رسیدن به خودخواهیهایش و آرزوهایش باید غرامت سنگینی بپردازد، با بلند پروازیهایش برای خودش و خانوادهاش دردسر درست میکند. بیرون آمدن از گردابی که درونش میافتد رها شدنی نیست، او بابت این آرزوها همه چیزش را میبازد؛ حتی خودش را... .
عشق، در دلم آرام به انتظار نشسته است.
نمی دانم تا کی می خواهد در کنج دلم به انتظار سپری کند.
تمامِ ناتمام من از در خویشتن داری وارد شده است.
ناگزیر است تاب بیاورد ...
با هر دم و باز دم دردی به قلبم چنگ می اندازد. عشق واژه ایست بس عجیب هم درد است و هم درمان..
دو روی یک سکه است و همزمان با هم رخ نمایان میکنند.
می دانم یک روز این قافله ی من به سرانجام میرسد و او میآید ...
می دانم که می آید ..
دانلود رمان زمستان پر ماجرا
خلاصه داستان: در زمان جنگ جهانی دوم، زنی یتیم و بیخانمان به ناچار برای کار و گذراندن زندگی به طور اتفاقی به خانه معاون و مشاور وزیر انگلیس میرود که متوجه ماجراهایی میشود و در این راه...مقدمه داستان:در زندگی هرکس فراز نشیبهایی وجود دارد؛ یعنی گاهی زندگی برایت مانند یک رؤیا شیرین میشود، رؤیایی که هیچگاه حاضر نیستی از آن دل بکنی و یا آنقدر تاریک میشود که دیگر نمیتوانی جایی را ببینی.
بخشی از رمان
تازه به ...
زندگی پره اتفاقه..میشه اسمشو گذاشت تقدیر سرنوشت هردو باهم من و تو نگاهت ارزوی من نگاهم ارزدی تو باهم زیر یک سقف در یک مامن پر ارامش مامنی برای ما تا قسمت کنیم تنهایی هایمان را…
دنگ… دنگ… ساعت گیج زمان در شب عمر میزند پیدرپی زنگ. زهر این فکر که این دم گذر است، میشود نقش به دیوار رگ هستی من. لحظهها میگذرد آنچه بگذشت، نمیآید باز قصهای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز… "سهراب سپهری"
رمانی که پیش رو دارید برگرفته از واقعیت است . مربوط به چند زندگی مختلف که بر بستری از تخیل پیاده سازی شده .این داستان از سه بخش تشکیل شده است .بخش اول : خواستگاری های بی سرانجام. خواستگاری هایی که هر یک به دلیلی به مرحله بعد راه پیدا نمی کنند . از آنجایی که در اصل داستان نقشی ندارند . خیلی بر روی این قسمت مانور داده نشده و بیشتر داستانک ها مجزا هستند ، یا مجموعه داستان .بخش دوم، آشنایی لیلا و سیاوش و ازدواجشان و بخش سوم ، بعد ازدواج این زوج و مشکلاتی که برای بیشتر زندگی ها به صورتهای مختلف پیش می آید .امیدوارم از خواندن این رمان لذت ببرید و ذره ای به آگاهی هایتان افزوده شود .با سپاسلیلا
«روزهای ارغوانی» داستان زندگی دختری به نام ارغوان است. دختری که در اوج جوانی زندگیاش دستخوش تغییراتی میشود اما یکی از همین اتفاقات سرآغازیست برای آشنایی با فردی که با پا گذاشتن به زندگی او همه چیز را برای ارغوان عوض میکند، کسی که به زندگیاش رنگ میپاشد و روی زخمهایش مرهم میگذارد.
مردی به نام سام...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.