اشعار عاشقانه سایت رمانکده مجموعه از بهترین اشعار از نویسنده ها خود انجمن رمان های عاشقانه میباشد این اشعار تماما اختصاصی سایت رمانکده میباشد و شما نیز میتوانید اشعار خودتان رو برای ما ارسال کنید این اشعار را ما همراه با کاور اختصاصی خود انجمن برای شما عزیزان میسازیم و داخل سایت به اشتراک میگذاریم
شعر
✨ بی پناهی یک زن
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
بی پناهی یک زن/
چادرش را محکم گرفت و با شتاب دور شد, تا صدای گریه ی کودکانش دیوانه اش نکند...!
نمی فهمید چه می کند یا به کجا می رود...
ذهنش در چند دقیقه ی قبل چرخ می خورد.
همان لحظه ای که بچه ها از چادرش آویزان شدند و او با خشونت چادر را کشید و تقریبا دوید از مرکز نگهداری و آنها هم با گریه دنبالش می دویدند و نامش را ...
- 2452 روز پيش
- علی غلامی
- 1,375 بازدید
- ارسال نظر
شعر
✨ چشمانت
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
دستش را به روی دستانم قرار داد، چشمانم را بستم تا فایق آیم به هیجان وجودم .
طرحی از لبخند بر لبانم نشست و قلبم بی تاب دیدنش شد.
نگاهم را دوختم به دکتری که بالای سرمان ایستاده و منتظر علامتش بود...
سعی کردم نفهمد نگرانی ام را، از لرزش نامحسوس دستانم، که در دست های گرمش بود.
سرش را که خم کرد به تایید، دکتر هم جلو آمد.
هر باری که باند را می چرخاند، قلبم در ...
- 2466 روز پيش
- علی غلامی
- 1,805 بازدید
- ارسال نظر
شعر
✨ دیوانگی
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
از پنجره ی آشپزخانه، صدای هوهوی باد بهاری که از لابلای درختان می گذرد و خنکای دلچسبی را به روحمان هدیه می کند، می اید.
کمی آنطرف تر، بعد از شالیزارها را می گویم،
صدای آژیر ماشین های پلیس به گوش می رسد.
انگار در تعقیب اتومبیلی هستند.
چه تضاد جالبی دارند،
صداهای گاه زندگی بخش و گاه نا امیدکننده ی اطرافمان.
صداها که درهم می امیزد،
صدای تق گوشی هم به آنها اضافه می شود و من امیدوارانه چنگ ...
شعر
✨ زمانی که یک زن می شکند
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
به قیچی بی خیال در دستانم پوزخندی می زنم و ادامه
می دهم.
کاش می شد که همانند همین شی فلزی سرد، بی احساس بود.
قدرت می خواهد!
سخت بودن و راحت گذشتن...
تارهای بریده شده را روی زمین می ریزم و نگاهم می افتد به جفت گوهای مشکی بی حالت چشمانم در آیینه.
او هم امیدش را از دست داده و تهی شده است.
همانند من...
برمی خیزم و ردمی شوم از همان رشته موهایی ...
شعر
✨ رحمت الهی
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
تنم خیس از هجوم بی تعلل باران.
ایستاده ام در میان باغچه، و سر بر آسمان برده و لبخند می زنم، و نجوا می کنم با خدایم،
دوست داشتنش را...
خنده ام می گیرد، از پرندگانی که با بالهای خیسشان به دنبال
جان پناهی می گردند، و من پیروزمندانه بالهای قدرتمندم را نشان شان می دهم.
شدت سیل آسای قطرات،
مادرم را کنار پنجره
می اورد، و تذکر و اخم شیرینش
حتی ذره ای تکانم نمیدهد.
آمده ام برای دردودل کردن ...
شعر
✨ اندکی محبت
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
آرامش دریا در سکوت چشمانم معنا می شود .
تنها همدم روزهای تنهایی ام...
زمانی که رفتی برای ابد،
من ماندم و بغضی بزرگ، و یک دنیا حرف،
و دریای آرامی که گاهی با نا آرامی ام طغیان می کرد، و اما سکوتش را جولان می داد برای دردهایم...
یادت می اید؟
نوجوان بودم هنوز!
آمدی و با دست هایت مرا از دنیای صورتی هایم بیرون کشیدی.
در آن دنیا فقط تو بودی پادشاه قلبم.
می پرستیدم چشمان افسونگرت را...
اما چه ...
شعر
✨ مدافع جانم باش
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
حال دلم خوب نیست مرد من، بی بهانه بغض می کنم.
باورکن تمام سعیم را می کنم که آرامشان کنم،
اما بهانه ات را می گیرند.
یاد ایام خوش بودنت، چنگ میزند بر قلبم، و امانم را میبرد.
مشت می کنم بالش زیر سرم را، و خفه می کنم صدایم را در آن...
تا خواب کودک چهارساله مان را ناآرام نکنم.
می دانی مرد من؟ ...
دیروز که برایش بستنی مورد علاقه اش را خریدم، به من چه ...
شعر
✨ مادر
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
مادر نازنینم!
صبر را از تو آموخته ام.
خنده هایت که دنیایی از درد را قهقه می زد.
مادرانه مردانگی کردی برای ایستادنم ، و من مدیون تمام زنانه های سرکوب شده ات هستم.
نگاهت دنیایی از حسرت است، و جانم به لب می شود.
و کاری نمی توانم بکنم.
نمی دانم چه بگویم در وصفت، که زبانم الکن است.
همین قدر می گویم که نمی توانم جبران تمام زحماتی را، که با دست های خالی، قلبی پر امید برایم ...
شعر
✨ پسرم
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
نگاه حسرت بارت را که می بینم، چیزی در درونم فرو می ریزد، و من غرق می شوم در دنیایی از ناشناخته های کودکی ات.
می دانم نیازت را...
و اما چه کنم که دستانم بند جایی نیست.
آرام جان خسته ام، هرشب را به این امید صبح
می کنم که بتوانم روزگار بهتری را برایت بسازم...
پسرم!
به دستان خالی ام نگاه نکن!
من خدایی را دارم، که با همین دستان خالی
یاری ام می دهد تا یاری ات کنم.
کودک ...
- 2466 روز پيش
- علی غلامی
- 2,696 بازدید
- ارسال نظر
شعر
✨ مرد بودن
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
مردبودن به زوربازو نیست جانم!
به صدای بلندت که بیاندازیش در سرت، و دعوت کنی به تماشایش نیست.
می خواهی مرد را برایت تعریف کنم؟
اینذکه بنیشینی حتی برای چند دقیقه ا ی ناقابل، به پای دردودلهای شریک زندگی ات!...
این که بخوانی تمنای چشمان نازنینش را، بدون برزبان آوردن آنها...
مردبودن به غیرت های دم به دقیقه ات، که حتی خودت در دلیلش مانده ای نیست.
دست زنت را بگیر و محکم بفشار.
به او بفهان بودنت تا ...
- 2466 روز پيش
- علی غلامی
- 1,282 بازدید
- ارسال نظر
شعر
✨ شب های حسرت زده
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
من دردهایم را واژه می کنم، بر پیکره ی بی جان دفترم.
شاید برای تو سرگرمی در کنار قهوه ی عصرگاهیت باشد،
و یا شایدم تزهای روشنفکرانه ات در محفل دوستانه!...
اما من دردهایم را فریاد می زنم، بر تن سفید کاغذ؛
تا شاید اندکی، به تعبیر خوش خیال کودکانه مان به اندازه ی چشمان مورچه،
کم شود از بار سنگین نشسته بر شانه هایم...
من مشعل دارم.
نورش را که دنبال کنی می رسی به جایی ...
شعر
✨ عشق
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
عشق را در هیاهوی جوانان ساده دل، جستجو نکن !
عشق زمزمه ی گرم ارامش است.
صدای غارغار هر کلاغی را لقب عشق نباید داد!
عشق را در سکوت چشمان معشوقت بیاب.
زمانی که تنت خمار شد و نگاهت خیره ی دستان پر محبتش،
و فهمید راز نگاه دردمندت را...
عشق دستت را میگیرد و همچو کودکان نوپا رسم راه رفتن را می اموزد.
زمانی که چشمانت را میدوزی به نقطه ای، دست گرمش حمایتت میکند.
عشق را باید ساخت، نمی ...