اشعار عاشقانه سایت رمانکده مجموعه از بهترین اشعار از نویسنده ها خود انجمن رمان های عاشقانه میباشد این اشعار تماما اختصاصی سایت رمانکده میباشد و شما نیز میتوانید اشعار خودتان رو برای ما ارسال کنید این اشعار را ما همراه با کاور اختصاصی خود انجمن برای شما عزیزان میسازیم و داخل سایت به اشتراک میگذاریم
شعر
✨ اشتباه کردم
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم سوگند هاشمی
من اشتباه کردم
باید که میرفتم
وقتی تورو بااون
تو تختخواب دیدم
قدهزاران سال
من پیرتر میشم
من از تو دور تر و
دور تر از خویشم
همراه اشک من
توهم داری میری
حتی ی لحظه هم
عذری نمی گیری
اون زن کنار تو
آروم و خوشبخته
اون زن کیه نامرد؟
جای من رو تخته
من اشتباه کردم
باید که می رفتم
وقتی که با نفرت
زیر یک سقفم
اینجا هوا پس شد
من هستم و خونه
تو گوشم فریادت
جای تو بیرونه
تو دستاشو داری
من تنها تر میشم
با انتخاب اون
من کهنه تر میشم
من اشتباه کردم
باید که ...
- 2469 روز پيش
- علی غلامی
- 1,333 بازدید
- ارسال نظر
شعر
✨ آرومم و تنها
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم سوگند هاشمی
آرومم و تنها...
آرومم وتنها،منو نمی فهمی
درست بعضی وقتا مثل شیر بیرحمی
من پروانه میشم تا دور تو باشم
تو بامجازیهات یه عمر سرگرمی
تو هستی اما من از تو همش خالی
این عشق نیست اسمش،حس پوشالی
ذوقم همش کوره،ازبس ک بیحالی
آرومم و تنها منو نمی بینی
همش ب رفتارهام یک جوری بدبینی
فریاد میشی وقتی منو تو میبینی
این راه بن بسته،این عشق عالی نیست
وقتی ازت دورم،جام دیگه خالی نیست
برای باز موندن دیگه مجالی نیست
سرد وچروک خوردم بعد این احساست
داغون ...
شعر
✨ شب رویایی
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم سوگند هاشمی
شب رویایی
امشب ،شب رویایی
من هستم و دستای تو
امشب عروس قصه هام
من مستم از آوای تو
امشب داری عشق منو
تو تاریخت ثبت می کنی
میخوای همه بدونن تو
امشب منو عقد میکنی
امشب،شب زندگیه
منو میخوای با قصه ها
قسم میخوری تا تهش
منو تو میشیم ما دوتا
من میدرخشم پیش تو
تو مست دلبری میشی
آروم توی گوشم می گی
قرار مال کی باشی؟؟؟
میخوای ازم هی بشنوی
بگم اره مال توام
هرچی بگی قبوله و
امشب ب فرمان توام
امشب،شب رویایی
آغوشت مال من میشه
از غصه های دوریمون
امشب دیگه ...
شعر
✨ آخرین حرف دلم
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم الهام جانی بیات
آخرین حرف دلم...
برای او ڪه دیگر به فراموشے سپردمش....
نگاه میڪنم عڪست را......
و به خاطر مےآورم تــمام حرف هایت را.....
نگاهت را......
و حتـــــے چشمانت را...
نمیدانم مڹ بـــــد بودم......
زمانه بـــــد بود.........
یا شاید هـــــم زبانـــــم لال.....تــــــــــو.......
هنـــــوز هم در تعجب رفتنت ماندهاَم.........
امـــــا....
هـــــر ڪجا رفتے خدا پشت و پناهــــــــــت.......
یادت باشد......
مڹ تو را بخشیدم....
امـــــا دلـــــم را نمیدانم....
با هرڪسی هستے دُرُست..
دستانـــــش را محڪم لمس ڪڹ.........
امــــــــــا یادت باشد......
دستاڹ مڹ هنوز لمـــــس میڪند دستانت را...
امــــــــــا در خیال....
رسم وفا اگـــــر ایڹ است........
مڹ ...
- 2475 روز پيش
- علی غلامی
- 1,766 بازدید
- ۲ نظر
شعر
✨ زنانی از جنس الماس
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم الهام جانی بیات
زن ها میگویند "میروم"
تا تو غیرتى شَوى، تا فریاد بکشى، بچه شوى
تا بشنوند که "نمیگذارم برَوى!"
اما هرگاه دیگر با تو بحث نکرد،
هر گاه که سکوتش طولانى شد و قهوه اش سرد
فریادَش خفه شد و قدم زدن هایش وقت و بى وقت
هرگاه سیگارش بیشتر شد و دیگر گریه نکرد
به دیوانه بودن هایت نخندید،
نگاهش دور شد و لحنِ غمگینش آرام
بدان خیلى وقت است که رفته...
بى هیچ حرفى، آرام آرام،
با قدم هایى محکم، ...
- 2475 روز پيش
- علی غلامی
- 1,046 بازدید
- ۲ نظر
شعر
✨ غریبه ای را که به من ترجیح داد
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم الهام جانی بیات
به سرم زد یک شب ناشناس امتحانش کنم
بازی خطرناکی بود اما به ریسکش میارزید
+سلام
-سلام... شما؟
+غریبه
خدا خدا میکردم که دیگر پیامی نگیرم
آخرقرارمان این بودکه ناشناسی وارد حریممان نشود
-میشه خودتونو معرفی کنید؟
نوشتمو و نوشت
ساعتها برایم گفت
از تنهایی اش
از گذشته اش که پاک بود از ادمها
نالید از عشقهای امروزی
گفت منتظر است یک دانه نابش سر راهش قرار گیرد...
با شماره ی خودم پیغام دادم جواب نداد
برای غریبه اما،
حاضر بود جانش ...
- 2475 روز پيش
- علی غلامی
- 1,036 بازدید
- ارسال نظر
? شعر
✨ ماموریت زندگی
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم الهام جانی بیات
برای خندیدن وقت بگذارید،
زیرا موسیقی قلب شماست.
...........
برای گریه کردن وقت بگذارید،
زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.
...........
برای خواندن وقت بگذارید،
زیرا منبع کسب و دانش است.
...........
برای رویا پردازی وقت بگذارید،
زیرا سرچشمه شادی است.
...........
برای فکر کردن وقت بگذارید،
زیرا کلید موفقیت است.
..........
برای کودکانه بازی کردن وقت بگذارید،
زیرا یاد آوری شادابی دوران کودکی است.
.........
برای گوش کردن وقت بگذارید،
زیرا نیروی هوش است.
.........
برای زندگی کردن وقت بگذارید،
زیرا زمان به سرعت میگذرد و هرگز باز نمیگردد.
.........
ماموریت ما در زندگی ...
? شعر
✨ مجموعه شعر های کوتاه
? ژانر اجتماعی
✍ بقلم مهدیه سعدی
??
?
مهدیه سعدی
مجموعه شعر های کوتاه ....
*********************
در نظرم خراب شد دولت و نام و یاد تو
من ز خرابه بگذرم
عشق تو نیز گذر شد
******************
طوفانی است دریای من
ساحل به خواب رفته است
هشیار کن ساحل را
امواج به ساحل میروند
*******************
غم دیده در جهانم
گاهی به من نظر کن
گاهی با روی خوش
از سوی من گذر کن
دیدی که غم دیده
حال خوشی ندارد
با هر حال که هستی
با دیدنم خطر کن
*******************
جاده ای بی انتها
در پس تقدیر شوم
من نگاه منتظر دوختم ...
- 2482 روز پيش
- علی غلامی
- 1,365 بازدید
- ارسال نظر
?شعر
✨بشقاب ها
? ژانر اجتماعی
✍ بقلم شیدا بنی هاشم
سه چیزاست که صدا ندارد:
۱-مرگ فقیر
۲-ظلم غنی
۳-چوب خدا
می رسد ته مانده بشقاب ها
دست ها را باز، درشب های سرد
ها کنیدای کودکان دوره گرد
مژدگانی ای خیابان خواب ها
میرسدته مانده بشقاب ها
سربه لاک خویش بردیم ای دریغ
نان به نرخ روز خوردیم ای دریغ
گیرخواهد کرد روزی روزیت
درگلوی مال مردم خوارها
من به درگفتم لیکن بشنوند
نکته هاراموبه مو دیوارها
شیدا
?شعر
✨دست های پینه بسته
? ژانر اجتماعی
✍ بقلم امین.غ
دست های پینه بسته
چشم ها در انتظار
ای امان از این دیار
کودکانی دل شکسته
دل های بی قرار
ای امان از این دیار
چشم های بی فروغ
شب های بی طلوع
ای امان از این دیار
سیری با یک تکه نان
پاهایی کم توان
ای امان از این دیار
- 2485 روز پيش
- علی غلامی
- 2,330 بازدید
- ارسال نظر
?شعر
✨مرد کوچک
? ژانر اجتماعی
✍ بقلم فاطمه
کودکم،آغوش تو جان تازه میدهد...
کودکم،دستان تو بوی رفاقت میدهد...
کودکم، شبها صدای ناله ات را میدهد...
کودکم، سنت کم است! عقلت پر از اندیشه
کودکم ،سنت کم است! درد در تنت میپیچه
کودکم ،غصه نخور میخری آن کفش را
کودکم، غصه نخور میگیری آن دست را
کودکم، غصه نخور تنهاییو کار میکنی
کودکم،غصه نخور با ناله ات روز و شبا سرمیکنی
کودکم، خدا بزرگ است بنگر
کودکم ،دست نیاز زیاد است بنگر
کودکم، اکنون که تو مردی شدی غصه نخور
کودکم، اکنون که با خدا شدی ...
?شعر
✨کودکی از دیار ماه
? ژانر اجتماعی
✍ بقلم مهدیه سعدی
مهدیه سعدی .......
??
?
گامی به سوی ناکجا
با سرنوشتی ناروا
دستی به دست
پایی به خاک
دل مرده در این ناسزا
شب پرسه ها
در کوچه ها
لبریز از حس فنا
قفل به زنجیر زمان
بغض گلوگیر
خفقان
چشمی پر از حسرت و آه
روزها به رنگ شب سیاه
یک کودک از دیار ماه
باز شده اسیر راه
روحی که در غم جا ماند
باز آرزو ناکام ماند
یک دل جلو
یک دل عقب
با چشم تر
ناظر به بخت آدما...
- 2485 روز پيش
- علی غلامی
- 910 بازدید
- ۶ نظر