” آقای اِرَم لقب مونتیگو رو هوادارانتون بهتون دادن؟ علتش چیه؟”
” گفته شده وکیلتون از مدیر برنامهی تلویزیونی که به تازگی در اون شرکت کردید از طرف شما شکایت کرده ، این درسته؟”
” با توجه به اینکه هر دو گل این بازی توسط شما زده شده تیم اجازه جدا شدن و غیبت تو بازی بعدی رو بهتون میده؟ ”
اروند دندان هایش را روی هم فشرد و سعی کرد از میان جمع خبرنگاران و طرفداران جلوی در ورزشگاه عبور کند
کم مانده بود جمله “من برای تصمیماتم از کسی اجازه نمیخواهم!” را به زبان بیاورد اما منصرف شد
حوصلهشان را نداشت
تمام تنش عرق کرده و بدنش کوفته بود
در چهل و هشت ساعت گذشته به اصرار جاوید تنها دوساعت خوابیده و بازی بیش از انتظار خستهاش کرده بود
مثل همیشه ابروهایش درهم بود و جز مسیر روبهرویش به هیچکس دیگر نگاهی نمیانداخت
رمان خیلی جذابیت ولی خیلی بد پارت میزارین
ببخشید نمیش لینک دانلود و بزارین؟؟
سلام
لینک دانلود رمان چرا نیست
چون آنلاینه هنوز