شادیِ قصه زندگی ساده ای داره.
اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستانِ عجیبه و بامزه است
آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه.
و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و …
آیا دو تا دیوونه که یکی بامزه و شادو و یکی خطرناک و مرموزه با هم چه داستانی و رقم
می زنن
عاشقانه؟یا…
من دیوونه ام
یک دختر دیوونه
شایدم نباشم.
گاهی ادما خودشونو می زنن به دیوونگی!
زندگی من پوچ و خالی از گرما بود.
اما منم که سرنوشت خودمو می سازم.
من نمی خوام یه دختر خوب و موفق باشم.
نمی خوام یه دختر سر به راه و با حجب و حیا باشم.
من می خوام فرق داشته باشم.
من با دیوونگی هام تو رو خوب می کنم.
و تو با خوبی هات من و خوب کن.
من و تو!
تو تیمارستانی که خالی از عشقِ
چه عاشقانه ای که قلم نمی زنیم.
🔹 ژانر: #عاشقانه #طنز 🔸
#تیمارستانی_ها
اروم اروم از پله ها پایین رفتم.
چشمام و گرد کرده بودم و تو دست راستم تیغ بود.
یه تیغ کوچیک و تیز!
در اتاق و اروم باز کردم و به ارومی وارد اتاق شدم.
چشمام و ریز کردم و به تخت خوابش نزدیک شدم.
پشتش به من بود و خوابیده بود.
تخت و دور زدم و کنارش نشستم.
یه لبخند گشاد زدم!
می گم گشاد چون کل دندونام و ته اعماق حلقم دیده می شد!
تیغ و بردم سمت سبیلش.
قبل این که بیدار شه با دستم دُم سبیلش و گرفتم و تیغ و زیرش گرفتم و سبیل ومحکم کشیدم روش که بابا بلند شد و داد زد و من به عقب پرت شدم و سبیل و مثل پرچم تو دستم گرفته بودم و نگاهش می کردم.
بابا با بهت و چشمای گشاد شده به سبیل تو دستام نگاه کرد و بعد اروم اروم دستش و برد سمت صورتش و وقتی جای خالی سبیلش و سمت چپ صورتش حس کرد چشماش گرد شد و منم چشمام گرد شد و اون با همه وجودش داد زد:
_ شــــــــادی
لبخند رو لبام ماسید و لبام آویزون شد و پاهام و به هم چسبوندم و دستم و جلوی پاهام گرفتم و با بغض اروم گفتم:
_ جیش کردم !
من هنوز تو کفشممممممممممممممم…..لدفا ادامش.
سلام خانم فریدی من عاشق رماناتونم یه خواهش دارم نمیشه رمان تینارستانی هارو رایگان کنین خواهش میکنم
خانم فریدی رمان هاتون انقدر زیبان که من همیشه بدون خوندن قسمتی از رمان همیشه اونا رو میخرم بخصوص رمان کلاهداران و انقام ابی به جرعت میتونم بگم جز قشنگ ترین وجذاب ترین رمان های عمرم بوده مرسی از قلم زیبا تون…….
خیلی پخته و عالی بود
به همه شما که نظر هارو می خوندید پیشتهادش میکنم
ممندن از تویسنده عالی
وای من غششششش یه آرکا لطفاااا فوق العاده عزیزم
عالیییی موفق باشی گلم هزینه ناچیزی می گیری گلم
وای بهترین طنزی که تا حالا خوندم واقعاا رمان هات حرف ندارن
سلام خرید بدون رمز دوم هم میشه
خانوم فریدی، من عاشق رماناتونم و همشونو خوندم. کلیم منتظر موندم و هر روز سر می زدم به سایت تا ببینم کی رمان جدیدتون می رسه. امروز که رمان جدیدتونو تو سایت دیدم از شادی پر در آوردم بعدش دیدم پولیه. من هنوز مستقل نشدم و مامان بابام هم برام این رمانو نمی گیرن. می دونم خیلی زحمت می کشید ولی نمی شه این رمانو رایگان کنین؟ راستی رمان طالع دریا کی تو سایت قرار داده میشه؟