دیانا دختر شر و شیطون مدرسه و البته باهوش که تا حرف زور بالای سرش نباشه تلاش نمی کنه؛ وقتی سال اول در کنکور شکست می خوره مدیر مدرسهاش تصمیم میگیره که طبق برنامه ی اون درس بخونه.
وقتی پای دیانا به خونه ی بردیا باز میشه کم کم عاشقش میشه اما بردیا فقط به خاطر انتقام نزدیکش شده بود و…
مقدمه
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام…
آخرش یک نفر از راه می رسد
که بودنش جبران نبودن هاست
جبران تمام بی انصافی ها و شکستن ها
یکی که با جادوی حضورش دنیای تو را
متحول می کند…
جوری تو را می بیند که هیچ کس ندیده…
جوری تو را می شنود که هیچ کس تو را نشنیده…
و جوری روح خسته ی تو را از عشق و محبت
اشباع می کند
که با وجود او دیگر نه آرزویی می ماند
برای رسیدن
و نه حسرت و اندوهی…
دستش را که گرفتی و در چشمانش نگاه کردی
بگو:
تو مثل باران هستی
بارانی از گل
بارانی از مهر
بارانی از لبخند
بارانی که به زندگی کویری من
جان بخشید…
با تو بودن را دوست دارم
چرا که تو را دوست دارم آرام جانم…
تا همیشه پای تو می مانم…
– همون طور که بهتون گفتم من رتبهی دو رقمی دیانا رو تضمین میکنم اما به شروطی که گفتم.
نَنجون متفکر سرش را تکان داد و گفت: بسیار خب قبوله. سال اول که خودش نتونست موفق بشه. ببینم امسال با تو میتونه یا نه؟!
آدامس را لای دندانم فشردم و با تعجب گفتم: یعنی چی نَنجون؟ به همین راحتی میزاری نوت بره خونهی بچهی زن دوم حاج بابا؟!
نَنجون عصایش را به زمین کوبید و دستش را به نشانه سکوت جلویم گرفت و رو به بردیا گفت.
– اجازه میدم بیاد خونت. اما فقط برای درس خوندن. بردیا اگه یه روزی به گوشم برسه کاری کردی؛کاری میکنم از زندگیت سیر بشی!
بردیا سرشو تکون داد و پوزخندی زد.
– نگران نباشید نَنجون.
نَنجون از جایش بلند شد و همانطور که به سمت اتاقش میرفت گفت:
– برو وسایلتو بردار و برو.
آدامسی که در دهانم بود را ترکاندم و با حرص گفتم:
ببخشبد چطوری می توتم رمان رو دانلود کنم؟