محبوبم!
مرا بخاطر گریزم از خاطراتمان، از گذشته ای پر شور، از پاییزهایی که چنان بی محابا ما را بهم نزدیک می کردند، ببخش. بی تو، در پاییزی ترین روزهای سال، غمگین ترین آدمی هستم که با جسارت تمام هنوز روی پاهای خودش ایستاده و هنوز آنقدر عشق را مقدس می داند که باورش نمی شود خداحافظ یعنی خداحافظ!
مرا بخاطر اشک هایی که باید در فراقت می ریختم ولی مصرانه در گلوگاهم نگاه داشتم ببخش! پشت این پنجره ها، رو به خیابانی که تو را با خودش برد، انتظار گرچه طاقت فرسا ولی زیباست، دیدگانم را بی اشک می خواستم تا آمدنت را به شکوه محض شاهد باشم. برای گریستن همیشه وقت هست، باید مراقب لحظه های خوش فصلی تازه می بودم.
مرا بخاطر تمام شعرهایی که باید از …
در این آخرین پاییز، مرا به خاطر نبودنم ببخش! من از نبودنهای بی شمار، بسیار رنجیده ام ….
نیکی فیروزکوهی