نوشته: زهرا نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۸۶
قسمتی از رمان :
خیره به برگه ی تودستم شدم.هرچی که به ذهنم می اومدوروی برگه نوشته بودم..
ازجام بلندشدم وبه ته سالن نگاهی انداختم، نگارباکلافگی خیره به برگش بود،ازنگاهش
می شدفهمیدکه هبچی ننوشته وچیزی یادش نیست.. برگموتحویل دادم وازسالن خارج
شدم واردحیاط دانشکده شدم، باتابش مستقیم آفتاب روی صورتم باکلافگی دستم و
جلوی صورتم گرفتم وبه سمت نیمکت نارنجی رنگ که گوشه ی حیاط دانشگاه بودرفتم..
امروزآخرین امتحانمون بود..وآغازتعطیلات تابستونی ومن سومین سال دانشجویموپشت
سرگذاشتم، به ساعت طلایه رومچم نگاهی انداختم…
خوب بود لایک کردم
عالی بود
عالییییییی بود ممنون از نویسنده عزیز
عالیییی بود
من این قبلا خوندم احساس میکنم صفحاتش بیشتر بود
سلام . میخواستم بدونم چطور میشه با نویسنده های رمان ها ارتباط برقرار کرد؟
.عاااااااا لی بود
میخواسم اگه میشه بدونم چه جوری میتونم رمانم رو براتون ارسال کنم؟؟ یا شما میتونین رمانم رو تو سایت بزارید یا نه؟
سلام ماندانا جان.
برای پیوستن به انجمن ما کافیه بعد از خوندن قوانین و درصورت قبولشون برنامه ی (رمان های عاشقانه آنلاین )
رو دانلود کنی.
ما منتظرتیم
خوب بود
خیلی خوبببببببببببببببببببب بود