باران می زند، دل دیوانه ام باز یادت می کند
قصه ی این عشق را مجنون روایت می کند
می گوید شاید هرشبم شبِ یلدا باشد
آری شبِ دوری زِ جانان ست یلدایم
شب یلدا برای آدم های تنها یعنی یک دقیقه عذاب بیشتر؛ شیرینی هندوانه و انار و حتی خوب بودنِ فال هم ذره ای از دردِ دل هایمان نمی کاهد و ذره ای از سرمایی که به جانمان افتاده کم نمی کند… سرمایی طاقت فرسا، سرمایی سخت تر از اولین شب زمستان.
عشق دیرینه ام! از رفتنت مدت ها می گذرد. درست از لحظه ای که پاهایت، کمر برگ های بیچاره را شکست، دل بیچاره ی من هم شکست. ولی عزیز ترینم! به خاطر تو، به حرمت امشب، برای یک دقیقه ی بیشتر با خیال تو بودن، شکسته های دلم را جمع کردم و سفره ی یلدایی
نویسنده: #فائزه_تاجیکی