کسانی سر راهش قرار میگیرن که برخی زندگیش رو سخت تر و پر فراز و نشیب میکنن و برخی راه رو براش
هموار میکنن و عشقی که فراغ چندین ساله رو به همراه داره و در نهایت آخرین بوسه…. آروشا چگونه با این سختی ها مقابله میکنه؟………
-خسته نباشین بچه ها.
پوووووفففف بالاخره تموم شد ایشالا دیگه ریخته نحستو نبینم اه اه اه.با دستى که محکم
خورد رو شونم دست از غرغر کردن برداشتم چشامو جمع کردم و دستمو گذاشتم رو شونمو
برگشتم ببینم این کودوم کرخرى بود با دیدن سیما اعصابم بیشتر ریخت به هم مثل اینکه
میخواست بازم بچزونمش باش بچرخ تا بچرخیم.
-گمشو از جلو چشام
عالللیییییییی
عالیه خیلی خوشم اومد که هم اسم خودم بود
رمانش عالی بود ّبعددو سال هنوزم وقی اهنگ دقیقه های آخر رو گوش میدم به یاد رمان اخرین بوسه هستم هنوزم یادم نمیره که من چقد واسه این رمان اشک ریختم اولین رمانی که خوندم بود وخیلی به یاد ماندنی ازتون خواهش میکنم راند دوم رمان رو بزارین لطفا یا حداقل اسمشو بگین لطفا خیلی دنبالش گشتم ولب پیدا نکردم و ممنون بابت این رمان زیباتون
اصلا من هر چی بگم از این رمان کمه به نظرم زیباترین رمانی بود که خوندم من تهش خیلی گریه کردم تا دو روز گریه میکردم اما واقعا محشره این رمان عالیه دست نویسنده اش درد نکنه
چقدر گریه کردم چقدر دوست دارم این رمانو ب عشقم هم معرفیش کردم ب دوستام فوق العادس تا یک ماه گریه میکردم اما نویسندش چرا ادامه نداد بخدا ک من دلم کباب شدههه و هر وقت دلم میگیره میرم اخرای رمانو میخونم و گریه میکنم کلی
سلام منم این رمان رو خوندم و منم همراه شخصیت اوستا اشک ریختم رمانش خیلی تلخ و غم انگیز بود و چرا اوستا بعد ۷ سال دوری و ناراحتی و افسردگی وقتی پیداش کرد و ازدواج کردن فقط چند سال تونستن با هم زندگی کنن و خوشبخت باشن واقعا ظلم بود در حق اوستا درسته رمان و واقعی نیست و حتی بر اساس واقعیت نیست ولی خیلی ناراحت کننده بود کاش حداقل آخرش وقتی خط های روی مانیتود صاف شدن بعد چند ثانیه یا دقیقه درست میشد و ضربان قلبش درست میشد و اوستا خوشحال میشد و آروشا دختر کوچولوشو بغل میگرفت آروشا هم گناه داشت که نتوست حتی بچشو ببینه چه برسه به بغل کردن و کاش آخرش غم انگیز تموم نمیشد مثل رمان های دیگه ولی در کل رمان فوق العاده قشنگی بود و مرسی از نویسنده که همچین رمان خوبی رو نوشته و زحمت کشید و همچنین تشکر از سایتتون که این رمان زیبا رو گذاشتین و رایگان هست❤
چراحذف شدمن پارت ۴۶ بودم کاملش چطورپیداکنم لطفا بگین
فقط میتونم بگم عااااالللللیییییییییس
واقعا پر احساس ترین رمانی بود که خوندم خیلی غم انگیز بود من خودمم باهاش اشک میریختم
سلام با هرکلمه از رمان اخرین بوسه اشک های منم سرازیر میشد وقتی دوستم میدید گریه میکنم میگفت یلدا جون گریه نکن اینا همش الکین اما من باور نمیکردم هی گریه میکردم خیلی ناراحت کننده بود واقعا از خانوم محسا کسی که این رامانو نوشته مچکرم واقعا مچکرم هر موقعی که یاد اروشا و اوستا میفتم اشکام سرازیر میشن خیلی ناراحت کننده بود خیلی