قصه صوتی و کودکانه موشهای گرسنه تنبلی
موشی خانم عادت داشت که همه ی کارهای خانه را خودش انجام بدهد .او به هیچ کدام از بچه موش هایش نمی گفت که کمکش کنند ؛ چون فکر می کرد ، خسته می شوند .بچه موش ها هم از خدا خواسته ، از صبح تا شب فقط بازی می کردند و به کار مادرشان کاری نداشتند .
روزی ، روزگاری هوا سرد بود و بارانی .موشی خانم از خانه بیرون رفت تا غذا پیدا ...
قصه صوتی کودکانه پیتر و دوستش
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند ؛ آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که این دو نفر با هم برادرند با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند ؛ اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.