کتابت را گذاشتی روی میز و گفتی :
با اینکه قلبت پر از بی مهری ست
اما بی هنگام
نگاهت سمت من شلیک می کند و
تکه
تکه
عاشقانه هایی می شومـ
که فقط مال توست
گفتم دیوانه برو
پشت سرت را هم نگاه نکن
نمی دانستم عاشقانه هایت همـ
دیوانه ای هستند
برای خودشان
از در بیرونشان می کنمـ
از پنجره وارد میشوند
شعر می خوانند
پرده ی سفید را پرچم می کنند
میان واژه ها دلبری میکنند
ذره
ذره
نگاهمـ را می بوسند
لابه لای دیوان شعرت
آرام می گیرند
و
روی زانویم به خواب می روند
اما ...تا در آغوششان ...
سرچشمه ی خاطرات عذاب آور !
بی وفاترین ساعات عمر!
بد کرده ای بادلم
آری با توام ! ای شب
رنجیده ام از سرمای سیاهت
نمیخواهم هوایت را
باقی نمانده از جانم جز خیالی
گرفتی نفس هایم را
رقصاندی آرزوهای محالم را
در پسِ خیالات بی منطق
ساده گی امرا به رُخ می کشانی؟!
تا بدانم
ستاره ای نیست مرا ؟!
کور خواندی!
ای سیاه کردارِ عاشق فریب!
در دولتِ شاهانه ی عشق
بر مدار نگاهِ خدا میچرخم
تا بسوزانم حیله هایت را!
به قلم
#حامد_مطلق
گوينده
#افسون_غفائي
تنظيم وميكس
#مهدي_فلاح
دکلمه زیبا و عالی ماهی با صدای افسون غفائی و به قلم احمد شاملو
من فکر می کنم، هرگز نبوده قلب من
این گونه گرم و سرخ
احساس می کنم در بدترین دقایقِ این شامِ مرگزای،
چندین هزار چشمه ی خورشید در دلم می جوشد از یقین،
،
احساس می کنم
در هر کنار و گوشه این شوره زارِ یاس،
چندین هزار جنگل شاداب،
ناگهان می روید از زمین...
*
آه ای یقینِ گمشده، ای ماهیِ گریزِ ،در برکه های آینه لغزیده تو به تو،
من آبگیر صافی ام، اینک! به سحر ...
دکلمه صوتی گامهای بلندی برمی دارم با اجرای افسون غفائی و قلم نیلوفر جانعلیزاده
گامهای بزرگی برمیدارم،
نفس نفس زنان خودم را در کنارت جای میدهم.
دستم را به روی قلبم میگذارم آنقدر نفسم به تنگ آمده است
که قفسهی سینهام هم به تپیدن درآمد.
بارشِ شِکَر را با لبخندت سرمیدهی، دست ضخیمی که کوهی از
مردانگی در آن پنهان شده است را به صورتم میرسانی، با چشمانت
بر روی صورتم راه میروی تا به دیدههایم میرسی سپس متوقف میشوی!
همانجا در میان نگاه هایم ترمز میزنی و ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.