رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان بستنی با چاشنی عشق

دانلود رمان بستنی با چاشنی عشق

بستنی… بستنی… بستنی…
کلمه ای که مدام تو ذهنم تکرار می شه.
من می دونم بستنی می تونه زندگیم رو تغییر بده؛ من با بستنی به جایی می رسم که همه ارزوی یه لحظه دیدنم رو داشته باشن
می‌دونی.
دل مثل بستنی قیفیه!
یه قیف! پر از خاطره!
هر خاطره یک طعم!
هر خاطره یک رنگ
مشغول لیسیدن خاطره‌های
خوش طعم و خوش رنگ که می‌شی…
خاطره‌های دیگه آب می‌شون.
بی‌خیال باش!
بستنیت را تا ته بخور.

#خلاصه‌ی_رمان
یه دختر داریم که عشق بستنی، به خاطر همین بستنی فروشی باز می کنه ولی بستنی فروشیش بیشتر از ده روز دووم نمیاره.
با عموش زندگی می کنه که براش مثل پدر می مونه و هیچ وقت رو حرف اون حرف نزده. روش نمیشه به عموش بگه که کل پول ها رو به باد داده؛ ولی در آخر مجبور به گفتن می شه. عموشم براش یه شرط می زاره؛ یه شرط که اگه قبول نکنه مجبوره با یکی از خواستگاراش که ازش متنفره ازدواج کنه.
شرطشم اینه که باید با دختر و پسر دوست عموش، یه لبنیاتی توی یه روستا رو بچرخونه.
ولی دختر داستانمون بلد نیست شیر گاو بدوشه! اصلا جز خرابکاری کاری بلد نیست!…
پس همراه دختر داستانمون باشید، با کثیف کاریاش، سوتیاش، خراب کاریاش و…

***

نویسنده ها: زهرا سپهری رفیع، حمیرا خالدی.

قسمتی از رمان

در حال آماده شدن بودم؛ باید می رفتم به استقبال مشتری ها. جلوی آینه ایستادم؛ زبونم رو بیرون آوردم و وانیل دور لبم رو پاک کردم. لبخند دندونمایی زدم.
دستم رو داخل موهای کوتاهم بردم و بهم ریختمشون؛ به خاطر بستنی های نازنینم موهام رو کوتاه کرده بودم، چون پر پشت و بلند بودند، مو داخل بستنی ها می رفت. به هر حال بستی ها برام عزیز بودند نباید می ذاشتم کثیف شن.
دستی به ابروهای مرتب شدم کشیدم؛ زیر لب با اون صدای گوش خراشم شروع کردم به خوندن.
-من یه پرندم، آرزو دارم، تو یارم باشی…
انگشتم رو به سمت بستنی کاکائویم گرفتم.
-عاشقتم لعنتی.
یه قاشق بزرگ بستنی توی دهنم گذاشتم و با لذت مزه مزه اش کردم. زندگی و روز های من خلاصه شده بود توی بستنی، صبحونه بستنی، نهار بستنی، شام و آخر شبم باز بستنی.
کمی مرطوب کننده به صورتم زدم. زیاد اهل آرایش نبودم؛ بیش تر عشق تیپ لاتی و فوتبال و ورزش و اینا بودم؛ یعنی باید پسر می شدم ولی نمی دونم چرا نصف راه دختر شدم. حکمت خداست دیگه کاریش نمی شه کرد.
چشم های آبیم بدجور توی چشم بود؛ از توی آینه با اون لب های قلوه ای و برجسته ام یه بوس برای خودم فرستادم.
لباس های کاریم رو پوشیدم، قدم ۱۶۰ بود ولی این دوستای عقده ایم همیشه می گفتند کوتاهی، حسود بودند دیگه… لاغر مردنی بودم چرا که جز بستنی چیزی نمی خوردم.
-سانیا

دانلود رایگان  دانلود رمان هزاران فریاد

 

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : 2 امتیاز کل : 3.5
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: طنز ، عاشقانه
  • نویسنده: زهرا سپهری رفیع، حمیرا خالدی
  • تعداد صفحات: 164
  • 1601 روز پيش
  • علی غلامی
  • 36,757 بازدید
  • ۱۳ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • Rahele
    ۲ فروردین ۱۴۰۰ | ۲۳:۲۴

    sade bood

  • mahla
    ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۲۰:۲۲

    خوشم اومد

  • rozalian
    ۱۴ مهر ۱۳۹۹ | ۲۰:۰۱

    وایییی واقعا انتظارشو نداشتم فکر میکردم الان سانیا با اوات ازدواج میکنه اخه همه رمانا اینجوریه که با پسر مغروره ازدواج میکنن ولی اونجایی که فهمیدم عاشق عاطفه شده فقط داستم حرص میخوردم واقعا اب قند نیاز شدم مرسی از رمان زیبات که لبخند رو لبم اورد

  • الیناز
    ۱۹ تیر ۱۳۹۹ | ۲۲:۵۹

    ای بابا یکی مثل من کلی رمان خوب نوشتم و نمی دونم چجوری پخشش کنم و یکی مثل شما رمان کپی می کنین و اسمه خودتونم می زارین نویسنده

  • هانا
    ۷ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۵:۴۲

    خوب بود ولی عالی نه

  • Sa
    ۵ اسفند ۱۳۹۸ | ۱۶:۲۴

    قشنگ و خندار بود ولی اگه ادامه داشت باحال تر بود.

  • سارا
    ۲۴ دی ۱۳۹۸ | ۱۵:۳۸

    میشه بگیدادامه رمان کجارفت؟؟!

  • ریحانه
    ۲۳ دی ۱۳۹۸ | ۰۰:۱۷

    خول بود

  • DZ
    ۱۳ دی ۱۳۹۸ | ۱۴:۴۰

    رومانش خیلی شبیه رمان ته دیگمو پس بده بود

  • Mahshid
    ۲۱ آذر ۱۳۹۸ | ۱۹:۵۹

    از لحاظ طنز بودن خوب بود ولی من به شخصه داستان عاشقانه اش رو دوست نداشتم چون خیلی ساده بود

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • لطفا میشه پی دی اف کامل و رایگان رو بزارید...
  • شبنمببخشید فصل دوم رمان ساقی نوشته زینب عامل منتشر شده یا نه...
  • ناشناسکارتووون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • avaکارتون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • شهیدی هستمممنون میشم لینک گروه ایتا رو بزارین...
  • ایمان سعدتمه دوست دارم که این رمان از بی خانم...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.