رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان ترسناک شیاطین مشرور

دانلود رمان ترسناک شیاطین مشرور به قلم شکیبا پشتیبان

پیشـ گفتـار:
رمان در دو فصل در یک فایل ادغام شده…
فصل اول: شیاطین مشرور
فصل دوم: غوغای ستاره‌گان.

من از بدو آغاز این داستان، از کلیه‌ی پرسنل و مدیریت انجمن رمان‌های عاشقانه نهایت تشکر رو دارم.
ارادتمند/شکیبا پشتیبان

خلاصه:

 

یه رمان #متفاوت و باب میل شما.
و نویسنده این بار برای اولین بار با ژانر #ترسناک شروع به فعالیت کرد.
من خود مار گزیده‌ام، تو مرا از ریسمان سیاه و سفید نترسان.
من خود رنج‌ها بسیار کشیده‌ام، تو مرا نمک نپاشان.
من خود طعمه به دست گرگ می‌سپارم، تو مرا طعمه به دست گرگ نفرمان.
شیاطین در درگاه منتظرند، چون شراره‌ها شعله می‌کشند، آتش بر پا می‌کنند، می‌سوزانند، خاکستر می‌کنند. نابود می‌کنند و در آخر آیا خودشان نابود می‌شوند؟ ببینیم دست تقدیر سرنوشت چه بر راه افراد بی‌گناه‌مان قرار می‌دهد؟
خوشحالی ته دلی یعنی هر روزت پر از درد و رنجش باشد، ولی در آخر بدانی که تمام می‌شود و شود، حالت عالی است.
✔ رمان بر اساس واقعیت و از زندگی افراد جامعه نوشته می‌شه. ولی من در جای جای اون‌ها از تخیل هم به کار می‌برم.✔
نکته: ⇦ توصیه می‌شود کسانی که می‌ترسند نخونند و این رمان به افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمی‌شود. ⇨

کته: ⇦ رمان در دو فصل ارائه شده و هر دو فصل با دو نام متفاوت در یک فایل ادغام شده.
فصل اول: شیاطین مشرور
فصل دوم: غوغای ستاره‌گان
همه چیز از یک انتقام شروع میشه وقتی که همه توی اوج خوشی زندگی میکنن روح و جن همه جا دنبالشون میکنن. یک مرد شیطان صفت به نام سامان که به خاطر

انتقام از یک دعا نویس به نام نادر خودش رو به جن و یک شیطان تبدیل میکنه تا اطرافیانی که برای نادر عزیز هستند رو اذیت کنه از این رو اتفاقاتی هیجانی و عجیب و غریب میفته که…
ژانر: ترسناک _ عاشقانه _ واقعی _ اجتماعی _ با مایه‌هایی درونی از تخیل.

دانلود رایگان  دانلود رمان هزاران فریاد

شکیبا پشتیبان

مقدمه:

چــــــــــو آتش در دل خاک.
چـون روزنه زند در دل افلاک.
چـون شعله کشد اسـفناک.
چـــــون شراره‌های آتشین…
رستاخیز شود خطـــــرناک.
شیاطین در درگهِ آتش چو آتشفشان…
گذر می‌کنند در دل خاک و ز افلاک.

شیاطین مشرور.

قسمتی از رمان

راوی: علی جوادی
سلام من علی هستم بیست و یک سال دارم و دانشجوی برق هستم و شاغلم.
تنها زندگی می‌کنم و پدر و مادری ندارم. دلم نمی‌خواد خاطره‌ها رو زنده کنم. ولی یه چیزهایی هست که هنوز اون گوشه موشه‌های دلم جا خوش کرده. در ضمن من ساکن کرج هستم. یه خاطره‌ای براتون تعریف می‌کنم مال چند سال پیش هست.
ما، یعنی چند سال پیش من و مامانم و بابام، رفته بودیم بانه برای خرید بعد اتفاقی تو یه پاساژ یکی از فامیلای بابام و دیدیم بعد با یه عالمه اصرار رفتیم خونه فامیل بابام…
ساعت یک بود که بابام گفت:
– من می‌رم بخوابم شب همه‌تون خوش.
بعد هم رفت، ما هم با تو پذیرایی نشسته بودیم تلویزیون می‌دیدیم. زن‌ها هم اون ور داشتن باهم صحبت می‌کردن چایی می‌خوردن.
اون خونه فامیل‌مون که امشب باید اونجا می‌گذروندیم خیلی وحشتناک بود دستشویی هم بیرون بود تو حیاط باید یه پنجاه متر می‌رفتی و هلاک می‌شدی تا می‌رسیدی به د س ت ش و یی .
خلاصه خونه خیلی بزرگ بود. پنج تا اتاق خواب پذیرایی دویست و بیست متر و.
بعد یهویی بابام اومد بیرون با یه قیافه وحشت زده به (کامران) پسر صاحب خونه همون فامیل‌مون کشید این ور بهش یه چیزایی گفت منم رفتم جلو ببینم چی گفته!
بابام می‌گفت:

 

 

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : 2 امتیاز کل : 4
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: ترسناک،عاشقانه،واقعی،اجتماعی
  • نویسنده: شکیبا پشتیبان
  • تعداد صفحات: 189
  • 1719 روز پيش
  • علی غلامی
  • 23,564 بازدید
  • ۱۳ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • فاطمه
    ۲۰ تیر ۱۴۰۰ | ۱۶:۳۷

    یبار یه رمان خوندم بسکه ترسناک بود دیالوگاشو تو خواب میدیدم یه مدت دیوونه شده بودم از ترس ولی بازم میخوندمش چون منو معتاد خودش کرده بود دوتا فصل داشت و با تموم شدنش بدترین اتفاق زندگیم افتاد…اسم پسره هم احسان بود بقیشو یادم نمیاد.رمانهای ترسناک با وجود خیالی و وهم برانگیز بودنشون بهترین ژانر دنیان

    • Eliw
      ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ | ۲۱:۵۴

      محله ممنوعه بود

    • ناشناس
      ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ | ۱۴:۰۸

      بله منم با اینکه میترسم بازم عاشق رمان های ترسناکم

  • نازنین زهرا خوبرو
    ۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۶:۳۳

    داستان خیلی عالی بود
    متشکرم♡
    واقعا خوشم اومد
    ترسناک بیشتر بزارید
    باتشکر…

  • روژ
    ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۹:۲۹

    از ترس ثکته کردم

  • ناشناس
    ۱۵ آذر ۱۳۹۹ | ۱۹:۱۴

    کی رمان بی پناهان یه دنده منتشر میشه؟

  • Hani
    ۶ آذر ۱۳۹۹ | ۱۲:۰۶

    بهترین رمانه که‌ خوندم
    توصیه میکنم حتما بخونین.

  • EVAN
    ۲۷ آبان ۱۳۹۹ | ۱۴:۵۱

    باحال بود

    • ناشناس
      ۳۰ آبان ۱۴۰۰ | ۰۸:۵۷

      با حال بود اما یک مشکل دارم نمی فهمم که چگونه دانلود کنم اگر مشکلی نیست میشه که طریقه دانلود را یاد بدهید لطفا

  • افسونگر
    ۷ مرداد ۱۳۹۹ | ۰۶:۳۳

    عععععااااااااللللللیییی بود اما بنظرم کمی طنز داشت زیبا تر از این می شد در کل رمان فوق العاده ای بود پیشنهاد می دم حتما بخوانید عععاااااییی❤❤❤❤

  • Baran
    ۱ تیر ۱۳۹۹ | ۰۳:۴۳

    عالی. بیست.تو خودم شاشیدم

  • ناشناس
    ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ | ۰۰:۴۵

    حرف نداشت دست نویسنده دمش گرم

  • سوگند
    ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۷:۰۶

    عالی بود

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • لطفا میشه پی دی اف کامل و رایگان رو بزارید...
  • شبنمببخشید فصل دوم رمان ساقی نوشته زینب عامل منتشر شده یا نه...
  • ناشناسکارتووون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • avaکارتون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • شهیدی هستمممنون میشم لینک گروه ایتا رو بزارین...
  • ایمان سعدتمه دوست دارم که این رمان از بی خانم...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.