هنگامی که ویروسی در کل کشور پخش می شود بیشتر جمعیت تبدیل به زامبی می شوند،ان تعداد محدودی هم که باقی مانده اند اجازه ی خروج از کشور را ندارند زیرا باید برای جلوگیری از این ویرووس بجنگند.
دولت های دیگر اجازه ی ورود ایرانی ها را نمی دهند، آن تعداد کمی که هنوز به زامبی تبدیل
نشدند باید برای نجات جان خود و هرکسی که دوستش دارند تلاش بکنند…
در این میان،پسری به اسم پدرام که خانواده خود را گم کرده به طور اتفاقی با دختری اشنا می شود که او نیز سر در گم، به تنهایی به سر می برد. تهران، سال ۱۴۰۲
نفس هام تند شده و در حالی که ضربان قلبم بالا رفته، پشت دیواری پنهان شدم، و با چشم هام شاهد صحنه ی وحشت ناک دیگه ای هستم…
تعدادی زامبی یک پسر و یک دختر جوون رو محاصره کردن و اروم به سمتشون حرکت می کنن، درسته که سرعت حرکت کردنشون سریع نیست، اما تعداد زیادی دارن، و قسمت تلخ ماجرا این هست که اون پسر برای دفاع از خودش و اون دختری که به اغوش کشیده اسلحه ی گرم نداره،فقط یک چاقو دستش هست که همون رو با نوسان دستش به سمت زامبی ها گرفته، البته این چاقو زامبی ها رو نمی ترسنونه اون ها نزدیک و نزدیک تر می شن و در حالی که صدا هایی از ته گلشون در میارن به وحشتی که قالب اون زوج شده اضافه می کنه، صدا هایی مثل خِر خِر و گاهی اوقات فریاد هایی که می کشن.
اولش خوب بودولی تا مرگ پدرام و مارال به نظرم نباید نویسنده میکشتشون بعد مرگ اونا خیلی به معنی شد رمان و معاون نبود چی شده
عالی ولی تا اخرش نبود
نویسنده این کتاب از نشر این کتاب یک سری هدف های شوم داشته و اونم نابودی ایران و وابستگی ما به آمریکاس در حالی که اینطور نیس لطفا کسانی که این کتاب رو میخونن از صفحه ۱۴۵ به بعد بیشتر دقت کنین
با لینک کردن روی دانلود نسخه اندروید و یا دانلود نسخه PDF می تونید رمان رو دانلود کنید.
بنظر فوق العادست ولی نمیدونم چطوری دانلودش کنم لطفا کمک کنید. پلییییز
خب بزن رو دانلود ب صورت پی دی اف دیگ/-: