داستان کوتاه ناسپاس همه چیز بدست نسل شما خراب شده، اوضاع کنونی کشور   نتیجه آرمانگرایی بیهوده شماست، مثلاً روشنفکری، فقط مشتی   کلمه هستی، از دار دنیا چی برات مونده! چند جلد کتاب قدیمی   و یه مشت روزنامه کاغذ باطله با چند نوار کاست قدیمی، کی   به تو گفته بود بری سیاسی بشی، زندون بری، بدون     بازنشستگی، بیکار و بیمار بیفتی یگوشه ، بیچاره مادرم از   دست کارهای تو چقدر خون دل خورد. شده بود یه مشت پوست   و استخوون تا مرد و از دستت راحت شد. آخه شماها ...

داستان کوتاه عاطفه عاطفه…     عاطفه دختر۱۲ ساله افغان دریک خانواده نسبتا پرجمعیت   درجنوب شهر، محله فقیرنشین زندگی می کرد، فاطمه   مادراو از درد ورم مفاصل رنج می برد به همین خاطر   عاطفه علاوه برکارخانه، زحمت تروخشک کردن زهرا   ۵ساله وزینب ۲ساله خود را نیزبعهده داشت . پدرخانواده   کریم آقا درانبارغله شهربه باربری وجابه جایی کیسه های   سنگین آرد گندم وسایرغلات ونیزجعبه های میوه، مشغول   بود وبراثرسختی کاربشدت ظاهری شکسته داشت واما   علی پسر۱۴ ساله بزرگ خانواده دربازارشهر، همراه   پسرعمویش جواد با چرخ دستی ، به جابه جایی کالاهای   خریداری شده مشتریان ونیزسایرمغازه ...

• 
  دکلمه صوتی دلم می خواست
• 
  دکلمه صوتی حسرتی زیبا به نام آرزو
• 
  دلنوشته ببافمش!
• 
  دانلود رمان جانم میرود
• 
  دلنوشته خداحافظی نکن
• 
  دانلود رمان آوای قلبم اندروید،pdf،ایفون

• 
  عشق و آبرو
• 
  هاریکا
• 
  تاوان اشتباهم
• 
  دیوانه شدم برگرد
• 
  نقاشی احساس
• 
  قلب مشکی
• 
  لعل رخ یاس
• 
  زمهریر پگاه

• کانال رمانکده
• دانلود بانک رمان
• دانلود رمان های عاشقانه