رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان فصل شکارچیان

خلاصه کتاب: دختری که چهار سال پیش برادر سرگردش رو توی یه حادثه آتش سوزی بزرگ پاساژ از دست داده... دنبال انتقامه از یه دانشمند دیوونه... حالا دانشمندمون قراره پیروز میدون بشه یا دختر انتقامجوی قصه؟! کسی چه می دونه؟  

  • 131 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,401 بازدید
  • ۸ نظر
دانلود رمان مردی از جنس پریان

دانلود رمان مردی از جنس پریان مقدمه: یکی بود، دیگری نابود! زیر این سقف کبود، میان دو احساس خواستن و انتقام جنگ خونین و سختی به پا شد. وقتی دو احساس به خودشان آمدند و دست از جنگ کشیدند، متوجه شدند که ویرانی های جبران ناپذیری به جای گذاشتند؛ یک مشت قلب ترک خورده و باورهای در هم شکسته شد تمام آن چه که برایشان باقی ماند. در پی جبران گشتند تا او را برای بند زدن این خرده احساسات بیاورند. جبران وقتی در ...

  • 1163 روز پيش
  • علی غلامی
  • 9,696 بازدید
  • ۶ نظر
دانلود رمان گناهکاران

دانلود رمان گناهکاران رمان گناهکاران  من مرد دو چهره ی روزگار هستم؛ همان پسر سر به راه گذشته ها و مرد کینه توز این روزها. بی رحمی شده سر لوحه ی زندگی ام. در من به دنبال ویژگی مثبت نباش! من خالی ام از تمام خوبی ها. آری، من قدر مطلق سیاهی ها و نماینده ی تمام کسانی هستم که در این میان ضربه خورده اند. من آماده ام تا انتقام بگیرم. میز عدالتی تشکیل می دهم و خودم هم قاضیش می شوم. بی ...

  • 1434 روز پيش
  • علی غلامی
  • 15,374 بازدید
  • ۱۱ نظر
دکلمه صوتی پاورقی

دکلمه صوتی پاورقی ازش پرسیدم: چرا برای خونه رفتن عجله داری؟! در جوابم لبخند زد و گفت: آخه هیچ جا خونه ی خود آدم نمی شه. پوزخندم جون گرفت و زمزمه کردم: ولی من دوست ندارم این جاده تموم بشه. هر چی ازم پرسید منظورت چیه و چرا، جواب درست و درمونی بهش ندادم، اونم انقدر درگیر هیجاناتش بود که بعد از ده پونزده دقیقه بی خیالم شد. پیش خودم فکر کردم چه خوبه آدم امیدش به یه خونه ی گرم و نقلی باشه که ...

داستان کوتاه و زیبای عاشقی شهامت میخواهد

داستان کوتاه عاشقی شهامت میخواهد به قلم عطیه شکری به نام خدا نام اثر: عاشقی شهامت می خواهد به قلم: عطیه شکری   - بعد از انجام کارت یه راست برگرد پاسگاه سر پستت! پرونده را از دستم گرفت اما قدم از قدم برنداشت. موشکافانه نگاهی به چشمان فراریش انداختم و با جدیت پرسیدم: چرا وایستادی؟ برو دیگه! بالاخره دلش را به دریا زد و پر استرس خواسته اش را به زبان آورد: جناب سرگرد اجازه می دید یه امروز رو بعد از کارم مرخص شم؟! نگاه پر غروری به ...

داستان کوتاه تفسیر عشق

داستان کوتاه تفسیر عشق به قلم عطیه شکری بیلچه ی درون دستم را گوشه ای رها کردم و ریشه ی بوته ی کوچک نسترن را از درون گلدان درآوردم و بر روی خاک باغچه گذاشتم. بی آن که بازگردم، حضورش را احساس می کردم. می دانستم عزیز دردانه ی این عمارت با پدرش سر جنگ دارد و این روزها پژمرده ترین گل باغم است. آه عمیقی که کشید را به وضوح شکار کردم. دلم گرفت از این حجم غصه که در دلش تلنبار شده بود؛ ...

  • 1915 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,346 بازدید
  • ۲ نظر
داستان کوتاه شرمنده ام آقا

داستان کوتاه شرمنده ام آقا به قلم عطیه شکری مریم بینی اش را بالا کشید و همان طور که کیسه ی یخ را بر روی پیشانی ام می گذاشت، شروع به گله و شکایت کرد: آخه داداش من این چه کاریه که با خودت کردی؟! سردی یخ، پوست سرم را سوزاند؛ چهره ام در هم فرو رفت و نالان اعتراض کردم: آخ، چته دختر؟! درد می کنه، یواش تر! از قصد، کیسه را به سرم بیشتر فشرد و با حرص گفت: حقته! آخه مگه تو لاتی ...

داستان کوتاه زنگ تحلیلی | به قلم عطیه شکری

داستان کوتاه زنگ تحلیلی | به قلم عطیه شکری خب چرا مامان با ما نمی آد؟ - چون مامان دلش نمی خواد با ما بیاد. دست دخترک را کشید و قدم از قدم برداشت اما بهار مصرانه به عقب چرخید و با آن اخم های معترضش لب زد: مامان بیا اونجا خیلی خوش می گذره! مرد جوان کلافه شد و به قدم هایش سرعت بخشید و دخترک را به دنبال خودش کشید. دختر با پا فشاری هنوز هم مادرش را می خواند اما گویی مادرش ساز ...

دکلمه صوتی مردها هم احساس دارند

دکلمه صوتی مردها هم احساس دارند دکلمه صوتی مردها هم احساس دارند به گویندگی میثم رضایی و به قلم عطیه شکری       [caption id="attachment_13759" align="aligncenter" width="300"]  [/caption]   [playlist images="false" ids="13734"]   دسترسی به تمامی کارهای میثم رضایی : www.romankade.com/tag/میثم-رضایی

داستان کوتاه مجنون

داستان کوتاه مجنون - وایی هوا چه قدر سرد شده؟ چشمانم که به نوک سرخ شده ی بینی اش افتاد، لبخند عمیقی بر روی لبان جا خوش کرد. با دیدن لبخندم، اخم در هم کشید و اعتراض کرد: به چی می خندی مگه دلقک دیدی؟ لبخندم را محو می کنم و با سر انگشت ضربه ی کم جانی به بینی اش می زنم. - تا حالا کسی بهت گفته وقتی عصبانی می شی قیافه ات خواستنی تر می شه؟ لب گزید و سرش را به زیر انداخت. ...

داستان کوتاه راز آن موهای جوگندمی

داستان کوتاه راز آن موهای جوگندمی سرم را از دنیا مجازی بیرون می کشم و نگاهم را به دستان رنجورش می دوزم. دلم می گیرد از تمام تنهایی هایی که سهم این زن شده است در تمام این سالهای عمر خزانش. تیله ی چشمانم به رقص در می آید و او می پرسد: چی شده مادر؟ و من دروغ می گوییم به این مادر نمونه و سرش را شیره می مالم با جواب های کلیشه ایم: هیچی مامان بزرگ، ان قدر به صفحه ی گوشی خیره ...

  • 2216 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,583 بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه عاقبت اعتماد

داستان کوتاه عاقبت اعتماد روزی سگ شکاری جوانی عاشق یک گرگ شد. با آن که می دانست او از آن گرگ دیگریست و خواستنش بی ثمر اما دست از تلاش نکشید و به نزد پدر گرگ رغیب رفت تا از او رسم زندگانی بیاموزد بلکه بتواند خود را در دل دخترک جا کند. به گرگ پدر گفت: به من زندگانی بیاموز! گرگ او را به نزدیک پرتگاهی برد و گفت: از این جا بپر! سگ به ارتفاع نچندان زیاد دره نگاهی انداخت اما عقلش رضا نداد به پریدن. ...

  • 2232 روز پيش
  • علی غلامی
  • 3,860 بازدید
  • یک نظر
درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.