داستان کوتاه دریاب
به نام خدا
صلی الله علیک یا ولی العصر (عج) ادرکنی
نویسنده: زینب انوشا
داستان کوتاه دریاب
******
جیغ و همهمه به قدری زیاد و سرسام آور است که برای چند ثانیه پلک هایم را دعوت به خوابیدن میکنم. با برخورد چیزی به شانه ام و تیر کشیدن عضلات بدنم دوباره بر میگردم به دنیای تیره و تار رو به رویم.
چهره آدمهای مقابلم دوباره تراژدی قصهی زندگیام را بهم یاد آوری می کند. می خواهم نفس عمیقی بکشم اما نفسم به سرفه های ...
داستان کوتاه پنج دیوانه
به نام خدا
صدای جیغ میان آن سکوت چند دقیقه قبل طنین می اندازد...
یکی لپش را باد کرده و می ترکاند. یکی درحال خندیدن است و یکی دیگر با صورتی که حالتی را نشان نمی دهد خیره زمین شده است... و آخرین نفر از حرص و عصبانیت سرخ شده است و سعی می کند فریادش را رها نکند.
دست روی شکمش می گذارد و از فرط خنده به جلو خم میشود. به دوستش که جیغ زنان روی کاشی خودش ...
داستان کوتاه به آرامی نا امیدم کن
به آرامی نا امیدم کن
به نام خدا
صلی الله عیلک یا ولی العصر (عج) ادرکنی
****
صدای گریه ی زجر آور مادرم سکوت را می شکند...
ماه هاست مادرم در اتاقش را قفل کرده و فقط گریه میکند.
هر وقت در اتاقش را میزنم و صدایش میکنم جوابی نمیدهد. فقط گه گاهی محمد را تحویل می گیرد و می گوید که برود...
پدرم نیز بدتر از مادر...
عصر ها که میاید دیگر برای من بستنی نمیخرد. دیگر دست روی سره محمد ...
داستان کوتاه در آغوش دریا
نویسنده: زینب انوشا
به نام خدا
صلی الله علیک یا ولی اعصر (عج) ادرکنی
*****
پاهای برهنه ام را به آرامی حرکت میدهم.
آب شور دریا نوازشی دلنشین به من هدیه میدهد و من برای تشکر لبخندی به او میزنم. دست لای گیسوانم میبرم و شالم جایی که نمیدانم کجاست گم میشود.
دستانم را از هم باز میکنم و با تک خنده ای دویدنم را آغاز میکنم. میدودم سمته موج های آبی ای که به چشمانم چشمک میزنند و زیرلب اسمم را ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.