رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
قصه صوتی نی نی و دریا

قصه صوتی نی نی و دریا #قصه امشب #قصه_متنی #نی نی و دریا 💦 یه روز مامان و بابا به همراه نی نی و داداشی، کوله بار سفر بستن و رفتن سفر ، سفری شاد و با حال کنار دریا. مامان و بابا کنار ساحل نشستند .داداشی که عاشق خاک بازی بود توی ساحل خیس شروع کرد به کندن زمین، می خواست یه چاله بزرگ درست کنه .نی نی هم نشست کنار داداشی تا هر چی درست می کنه زودی براش خراب کنه . ناگهان نی ...

  • 1329 روز پيش
  • علی غلامی
  • 3,828 بازدید
  • یک نظر
قصه صوتی کودکانه گربه عصبانی

قصه صوتی کودکانه گربه عصبانی قصه_گربه_عصبانی (گروه سنی ۵ تا ۸ سال) در سرزمینی دوردست که خورشید به روشنی می درخشید و پرندگان آوازهای قشنگ سر می دادند،باغ بزرگی بود پر از حیوانات، با شکل ها، اندازه ها و رنگ های مختلف. حیوانات بزرگتر مشغول ساختن لانه یا پیدا کردن غذا بودند. حیوانات کوچکتر هم به آنها کمک می کردند. اما آنها هم برای خودشان کار داشتند. کار آنها بازی کردن بود. اگر به طور اتفاقی از کنار باغ رد می شدید، ...

قصه کودکانه آنه شرلی

قصه کودکانه آنه شرلی آنه تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟ وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات، از تنهایی معصومانه ی دست هایت آیا میدانی ک در هجوم دردها و غم هایت و درگیر و دار ملال آور دوران زندگی ات حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟ آنه اکنون آمده ام تا دست هایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری، در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی و ...

  • 1415 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,418 بازدید
  • یک نظر
قصه صوتی و کوکانه سارا و فصل پاییز

قصه صوتی و کوکانه سارا و فصل پاییز او فصل زیبای پاییز را خیلی دوست دارد. وقتی برگ درخت ها رنگارنگ می شود، سارا می گوید طبیعت خیلی زیبا شده است. در فصل پاییز، برگ درخت ها کم کم زرد، نارنجی،قرمز، و قهوه ای می شود و می ریزد و تمام کوچه ها و خیابان ها پر از برگ های رنگی می شود. سارا دویدن روی برگ درخت ها را خیلی دوست دارد او از صدای خش خش آن ها لذت می برد. سارا ...

قصه صوتی کودکانه بره کوچولو خوابالو

قصه صوتی کودکانه بره کوچولو خوابالو بره کوچولو به همراه گله گوسفندان، برای گردش و چرا، راهی دشت و صحرا شد. چوپان مهربان می‌دانست که بره‌ها بازیگوش و سر به هوا هستند به خاطر همین بیش از بقیه گوسفندان، حواسش به بره بود. اما بره انقدر از گله دور می‌شد و این طرف و آن طرف می‌رفت که چوپان را خسته می‌کرد. ظهر که شد چوپان زیر یک درخت به استراحت پرداخت. گوسفندان هم که حسابی خسته بودند هر جا سایه ای ...

قصه کودکانه پرنده و کفشدوزک

قصه کودکانه پرنده و کفشدوزک یکی بود یکی نبود. در یک جنگل بزرگ و سرسبز و پردرخت همه حیوانات شاد و خندان در کنار هم زندگی می کردند. پرنده کوچولو هم جیک جیک کنان این ور و آن ور می پرید و دوست داشت تمام اطرافش را بشناسد. خلاصه پرنده کوچک قصه ما به همه قسمت های جنگل سر میزد و دنبال چیزهای جالب و جدید می گشت، چون خیلی کنجکاو بود. یک روز پرنده کوچولو داشت در جنگل قدم می زد ...

قصه صوتی و کودکانه موشهای گرسنه تنبلی

قصه صوتی و کودکانه موشهای گرسنه تنبلی موشی خانم عادت داشت که همه ی کارهای خانه را خودش انجام بدهد .او به هیچ کدام از بچه موش هایش نمی گفت که کمکش کنند ؛ چون فکر می کرد ، خسته می شوند .بچه موش ها هم از خدا خواسته ، از صبح تا شب فقط بازی می کردند و به کار مادرشان کاری نداشتند . روزی ، روزگاری هوا سرد بود و بارانی .موشی خانم از خانه بیرون رفت تا غذا پیدا ...

قصه صوتی کودکانه پیتر و دوستش

قصه صوتی کودکانه پیتر و دوستش در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند ؛ آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که این دو نفر با هم برادرند با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند ؛ اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این ...

قصه صوتی کودکانه کوآلای قهرمان

قصه صوتی کودکانه کوآلای قهرمان با اجرای سمانه کولابادی یکی بود یکی نبود توی جنگل ما کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که خانم کاکلی و جوجه هایش در آنجا زندگی می کردند هر چه زمان گذشت جوجه ها بزرگتر می شدند و به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین خانم کاکلی و آقای کاکلی با هم به دنبال غذا رفتند . جوجه ها تنها مانده بودند یک دفعه یک پروانه قشنگ پر زد و روی شاخه ای نشست جوجه ها که ...

قصه صوتی کودکانه اقا غوله و بزهای ناقلا

 قصه صوتی کودکانه اقا غوله و بزهای ناقلا با اجرای سمانه کولابادی داستان ما در یک روز سرد، در یک چمنزار سبز و زیبا اتفاق افتاد. سه بز برادر بودند که با هم در یک چمنزار بزرگ زندگی می کردند.یک روز بز بزرگ به دو تای دیگر گفت "خسته شدم از این که هر روز به این چمنزار اومدم، دلم می خواد چمن های اون طرف نهر رو هم مزه مزه کنم." برادر کوچکتر گفت "ما نمی تونیم به اون طرف بریم، ...

  • 1864 روز پيش
  • علی غلامی
  • 3,608 بازدید
  • یک نظر
قصه صوتی کودکانه دوستی چقدر شیرینه

قصه صوتی کودکانه دوستی چقدر شیرینه سمانه کولابادی خرگوش کوچولوی قصه ی ما تنها تودل یه دهکده با مامانش زندگی می کرد. تنهای تنها بود... حتی یه دوست صمیمی هم نداشت.از تنهایی کلافه شده بود.روزها مشغول بازی کردن کنار رودخونه و اطراف دهکده پرسه می زد اما خبری از هیچ کس وهیچ چیزی نبود! هروق خسته می شد یه گوشه کز می کرد و به رودخونه زل می زد ... یه کم عکس خودش رو توی آب می دید وذوق می کرد. خسته که می شد ...

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.