داستان کوتاه خواب خلاصه: من در خوابی عمیق خود را یافتم. سرگردان و حیران به دنبال واقعیت بودم. گاهی سقوط را برای رهایی و گاه برای آرامش، درون بهمن خود را به خواب می زدم ولی تنها نتیجه ی آن فراموشی بود. انسان ها بال هایم را فروختند و به افکارم برچسب جنون زدند، من هیچ گاه عروسک خیمه شب بازی آن ها نخواهم بود. داستان کوتاه مرگ از زاده ی توسن داستان زیبای تلاطم داستان کوتاه غرور شکسته داستان کوتاه ردپاهایی مبهم در خاطرات ...

• 
  دکلمه صوتی خیال و رویا | با صدای م خ
• 
  دکلمه صوتی بسیار زیبای پدر
• 
  رمان بی قرارم کن استاد دانشجویی
• 
  دکلمه صوتی دلم تنگ می شود
• 
  ایشکا
• 
  دکلمه صوتی لعنت به تو ای کاش می ماندی

• 
  عشق و آبرو
• 
  هاریکا
• 
  تاوان اشتباهم
• 
  دیوانه شدم برگرد
• 
  نقاشی احساس
• 
  قلب مشکی
• 
  لعل رخ یاس
• 
  زمهریر پگاه

• کانال رمانکده
• دانلود بانک رمان
• دانلود رمان های عاشقانه