خلاصه کتاب:
مادرم همیشه میگفت کسی که برای انتقام قبر میکنه باید دو تا بکنه که از قضا اولیش برای خودشه!
زندگی مثل تاس میچرخه، گاهی اوقات با یه جفت شیش زندگی روی دور خوشبختی میچرخه، اما هیچ خوشبختیای همیشگی نیست، هست؟
خط قرمز یه سریع از آدما همیشه احساساتشونه و منم استثنا نبودم و حالا...
از من بترس! از منی که زخم خوردهام...
از منی که بیمهری دیدم و سنگ شدم؛ خاکسترها خطرناکند چون با یه اشاره گر میگیرند، خاکستری که به یاد گذشته شعلهور میشه و هست و نیست رو به آتش میکشه!
حالا یا آتش جنون یا نفرت... یا عشق!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.