داستان کوتاه امید و آرزو
عادتش شده بود، روزها به امید دیدن دوبارهی او پشت پنجره مینشست و شبها به شوق تحقق رویای چند سالهاش به خواب میرفت.
دیدگانش کم سو شده بود و تصاویر در مقابل چشمانش تار اما میل دل کندن از درهای آسایشگاهی که هرآن امکان داشت، تصویر پسر رشیدش را قاب بگیرد از جان کندن هم برایش سختتر بود.
دست پرستار که روی شانهاش نشست، خط باریک لب هایش آرام کش آمد و سوال همیشگیاش را پرسید: برگشته؟
پرستار بغض ...
دکلمه صوتی شمعی در نگاه باد
به او پشت می کنم؛ من باید کل شهر را زیر پا هایم فتح کنم و تکه های قلب شکسته ام را از گوشه و کنار این دیار، پیدا کنم و به هم بچسبانم!
قدم اول را بر می دارم، بغض نیزه به دست و وحشتیانه به گلویم حمله ور می شود.
قدم دوم را بر می دارم و بغض به هدفش رسیده است و اشک در چشم هایم نشسته!
انگار با بلند گویی در گوش هایم فریاد ...
دانلود رمان تلافی تا نابودی به قلم زهرا حشم فیروز
ترنم دختر شیطون و زخم دیده ای که از جنس مخالفش متنفره ولی دست سرنوشت بازی عشق و نفرت رو براش رقم می زنه و...
به نام خداوند من که هر که داردش پادشاه است.
» جز من را که چاره نیست.
بایدم تا زنده ام در درد زیست.
عاشقم من، عاشقم من، عاشقم.
عاشقی را لازم آید درد و غم.
راست گویند این که: من دیوانه ام.
در پی اوهام ها یا افسانه ام.
زان که بر ضد ...
دکلمه صوتی مردگی با اجرای زهرا حشم فیروز
من چندیاست که مردهام، جسمم را به جرم زدن نبض لعنتیام دفن نمیکنند.
به اجبار میان آدمیان قدم می گذارم، لبخندی بر لبانم می نشانم، لبخندی تلخ تر از فریاد های سوزان قلبم!
دیگر خواندن ولعصر برای آرام گرفتن قلبم بی فایدهاست، اصلا مگر میشود این حجم نا آرامی در یک جسم بی جان جای بگیرد؟!
دیگر توانش را ندارم، جسمم آنقدر خنجر خوردهاست که دیگر او هم نایی برای زنده ماندن ندارد...گویی فاتحه اش را ...
دکلمه صوتی فراموشت نکردم به قلم هیمو عزیزیان و با اجرای زهرا حشم فیروز
تصور کن عصر که می شود، فارغ از دنیا یک لیوان چایی می ریزی و روی صندلی راک می نشینی.
ناگهان با تلنگری کوچک به خاطراتی که برای فراموش کردنشان روی نفس زندگیت قمار کردی، باز می گردی.
گاهی اوقات لبخند تلخی به یاد روز هایی که از ته دل خندیده ای می زنی.
حتی ممکن است دیالوگ هایتان را هم زیر لب زمزمه کنی.
در بین لبخند هایت قطره ی ...
دکلمه صوتی آدم های ضعیف با اجرای زهرا حشم فیروز
چه آدم هایِ ضعیفی هستیم ما!
با یک نگاه احساساتمان را دست اطرافیان می دهیم...دست همان کسانی که بودنشان دلیل بودنمان است...دلیل نفس کشیدنمان...دلیل خنده های یک دفعه ایی مان...اما یک روزی، یک جایی، یک ساعتی چنان مورد ضرب و شتم حرف هایشان قرار می گیریم که می خواهیم آن لحظه از کابوس بیدار شویم...نمی خواهیم باور کنیم این همان عزیز جانمانِ ماست...نمی خواهیم ماهیت داشته باشد!
همان وقت است که دستمان را ...
دکلمه صوتی دود با صدای زهرا حشم فیروز و به قلم رقیه امجدیان
حالت را نمی فهمند ...
کبریت را بِکش
بر سیگارت بِدَم
زندگی را دود کن
اینجا کسی حالت را نمی فهمد
دنیا پر از آدم های مُرده شده است
حالت را نمی فهمند ...
تو اسیر شده ای در سرزمینِ انجماد
انقدر نپرس که کی آزاد میشوی !!!!
حقیقت هیچ گاه خوشایند نخواهد بود .
زندگی را دود کن یا با دود ، زندگی کن .
اینجا تو را نمی فهمند ...
و افسوس که راهی برای فرار نیست .
تو ...
دکلمه صوتی قضاوت ممنوع با اجرای زهرا حشم فیروز
یک دقیقه مطالعه
مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.
فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.
روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟
در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد, بروید از قصاب بگیرید ...
دکلمه صوتی قضاوت ممنوع با اجرای زهرا حشم فیروز
یک دقیقه مطالعه
مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.
فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.
روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟
در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد, بروید از قصاب بگیرید ...
دکلمه صوتی پدر با صدای زهرا حشم فیروز
با حس عجیبی ، با حال غریبی ، دلم تنگته
پر از عشق و عادت ، بدون حسادت ، دلم تنگته
گِله بی گلایه ، بدون کنایه ، دلم تنگته
پر از فکر رنگی ، یه جور قشنگی ، دلم تنگته
تو جایی که هیشکی واسه هیشکی نیست و همه دل پریشن
دلم تنگه تنگه واسه خاطراتت که کهنه نمیشن
دلم تنگه تنگه برای یه لحظه کنار تو بودن
یه شب شد هزار شب که خاموش و خوابن چراغای روشن
منه ...
دانلود رمان تلافی تا نابودی به قلم زهرا حشم فیروز
مقدمه:
ترنم دختر مستقل و شیطونی که زخم دیده است و از جنس مخالفش متنفره ولی دست سرنوشت
بازی عشق و نفرت رو براش رقم می زنه و اون...
ژانر: طنز، عاشقانه، پلیسی، اجتماعی
نویسنده: زهرا حشمفیروز
مقدمه :
به نام خداوند من که هر که داردش پادشاه است.
» جز من را که چاره نیست.
بایدم تا زنده ام در درد زیست.
عاشقم من، عاشقم من، عاشقم.
عاشقی را لازم آید درد و غم.
راست گویند این که: من دیوانه ام.
در ...
دکلمه زیبا و عالی خداحافظ با صدای زهرا حشم فیروز و به قلم سید مهدی موسوی
پیدا بکن یک آدمِ آدمتری را
و شانههای محکم و محکمتری را
آقای خوبی که دلش سنگی نباشد
معشوقهای دوستت دارمتری را!!
.
من را رها کن، هر چه میخواهی تو داری
از دست خواهی داد چیز کمتری را
با گیسوانت باد بازی کرد و رقصید
و زد رقم آیندهی درهمتری را
تو آخر این داستان باید بخندی
پس امتحان کن عاشق بیغمتری را
من میروم آرام آرام از همهچیز
هر روز میبینی منِ مبهمتری را
من را ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.