رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دکلمه صوتی لالایی

دکلمه صوتی لالایی لالا لالا گل پسته بخواب آروم و آهسته که دل پیش تو جا مونده چقدر مجنون و وابسته لالا لالا بخواب خورشید زیبایی که می تابی روی دردم بخواب بازم که فردا ها بتابی روی این قلبم لالا لالا تویی شعرم میون دفتر قصه که بازم من گمش کردم حواس پرته نکن گریه لالا لالا تویی نازم ولی با غصه می سازم نمی ذارم ببینی رنگ غم رو تو خودم یک جوری می سازم لالا لالا تویی بارون که می باری روی سقفم همون سقفی که با تو بودن رو هر شب و هر شب آرزو کردم دکلمه ...

  • 1489 روز پيش
  • علی غلامی
  • 4,840 بازدید
  • ۲ نظر
دکلمه صوتی عاشق تر برگرد

دکلمه صوتی عاشق تر برگرد اگر دوباره... فکر برگشتن به سرت زد ... این بار کمی عاشق‌تر برگرد... مهربان‌تر باش... کمی دل رحم‌تر... با حساسیت کمتر... این بار آدم سردِ قبلی نباش... کمی بیشتر با من تنها گَرم بگیر... کمی بیشتر دوستَت دارم‌ بگو... کمی بیشتر مکث کن ... روی این واژه‌ی زیبای عاشقانه... می دانی،هیچ‌چیز به جز دوستت دارم ... در دل آدم غوغا به پا نمی کند... اگر دوباره فکر برگشتن به سرت زد... من در همان کافه‌ی انتهای بن بست... با همان اسپرسو ... سر همان میز دنج... چشم به راهت هستم... #محمد_خسروابادی دکلمه صوتی عاشق شده ...

دکلمه صوتی دورترین غریبه

دکلمه صوتی دورترین غریبه امروز برایت مینویسم امروز که اوقاتَم گُنگ است خُلقَم تنگ است و بساطِ حوصله هایم در ابزارِ زندگی ام پهن هستند. امروز را برایِ تو مینویسم که خسته و کلافه ام گیج و مبهم گوشه ای دنج انتخاب کرده ام و از تو نوشتن را هنرِ کاذِبَم میدانم. میخواهم این بار را به جای دوستت دارم هایی که نتوانستم در گوشَت زمزمه کنم ولی هر بار با همه یِ توانم با کارهایَم ثابتِشان کردم، سکوت کنم، تلخ تر از هر زمانِ دیگری و شاید دور تر ...

  • 1492 روز پيش
  • علی غلامی
  • 913 بازدید
  • یک نظر
دکلمه صوتی من یه دخترم

دکلمه صوتی من یه دخترم می گفتم: من یه دخترم مگه می شه احساسات زیبام رو سرکوب کنم؟ مگه می شه تبسم شیرینم رو از دنیا دریغ کنم؟ مگه می شه مو های پریشون شده ام تو باد رو تو معرض دید مردی نذارم تا دلش بلرزه؟ مگه می شه ناخن هام رو از لاکای خوش رنگ و زیبا دریغ کنم؟ مگه می شه طنازی نکنم؟ اصلاً مگه می شه دل نبرم؟ آه من یه دخترم و جلوه تو ذات منه. مگه می شه دل و دین مردی رو ...

  • 1492 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,479 بازدید
  • یک نظر
دکلمه صوتی پاورقی

دکلمه صوتی پاورقی ازش پرسیدم: چرا برای خونه رفتن عجله داری؟! در جوابم لبخند زد و گفت: آخه هیچ جا خونه ی خود آدم نمی شه. پوزخندم جون گرفت و زمزمه کردم: ولی من دوست ندارم این جاده تموم بشه. هر چی ازم پرسید منظورت چیه و چرا، جواب درست و درمونی بهش ندادم، اونم انقدر درگیر هیجاناتش بود که بعد از ده پونزده دقیقه بی خیالم شد. پیش خودم فکر کردم چه خوبه آدم امیدش به یه خونه ی گرم و نقلی باشه که ...

دکلمه صوتی یک جا ماندن

دکلمه صوتی یک جا ماندن راستش هیچ چیز به اندازه ی این که همه ی زندگی ام را بریزم توی چمدانی و تمام گوشه های دنج جهان را بگردم ، خوشحالم نمی کند ! دلم می خواهد بدانم ؛ زبانِ برگ ها در همه جای دنیا یکی ست ؟ ستاره ها همه جا یک جور می درخشند ، آفتاب ، با همین صمیمیت می تابد ؟! و خدا همه جا به همین اندازه مهربان است ؟! دوست دارم نبض زمین را بگیرم و گوشه گوشه ...

  • 1525 روز پيش
  • علی غلامی
  • 790 بازدید
  • یک نظر
دکلمه صوتی سایه مبهم

دکلمه صوتی سایه مبهم با اجرای سید محمد موسوی و ریحانه مرادقلی و به قلم  ریحانه مرادقلی باز از سوی خیالم، رد پای سایه ات می گذرد. تو نیستی و من ماندم و یک دنیا خاطره! کنار تو قدم می زدم. صدای کشیده شدن کفش های مان در گوشم می پیچید و چه حس خوبی بود که عوض صدای پای تنهایی، قدم های تو همراهم بود. کف آسفالت خاکستری رنگ خیابان حسابی تمیز بود و انگار همین چند ساعت پیش مهمان باران بوده باشد، برق ...

داستان کوتاه تلافی تا خیانت

داستان کوتاه تلافی تا خیانت به قلم ریحانه مرادقلی به نام خدا انگشتش را روی شیشه ی ویترین مغازه گذاشت و رو به مرد فروشنده گفت: این و می برم. به حسن سلیقه اش لبخندی زد. یکی از بهترین حلقه های مغازه اش را انتخاب کرده بود پسر جوان روبه رویش که چشم هایش از خوشحالی برق می زد. - آقا تبریک می گم به این انتخابتون. دست گذاشتید روی یکی از بهترین کارای ما. اتفاقا مشتری زیادی هم داره و تو مده. لبخند را ...

  • 1788 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,086 بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه فرشته بی بال

داستان کوتاه فرشته بی بال به قلم ریحانه مرادقلی   رو به معبودش کرد و گفت: پس کی می رسد زمانی که پا به دنیا بگذارم و زندگی کنم؟ قطره اشکی از چشم های فرشته پایین چکید و گفت: دنیا دار مکافات است، روزی می رسد که از این همه تعجیل پشیمان خواهی شد. ناگهان همه جا تاریک شد. چشم هایش را رو به دنیای جدید رو به رویش گشود. خوشحال بود که پس از نه ماه انتظار حالا توانسته از مکانی تاریک به روشنایی ...

داستان کوتاه سال مرگ

داستان کوتاه سال مرگ به قلم ریحانه مرادقلی به نام خدا نویسنده: ریحانه مرداقلی نام اثر: سال مرگ   #سال_مرگ بر روی صندلی کنار پنجره نشسته بود و جرعه جرعه از قهوه اش می نوشید. همیشه عادت داشت قهوه اش را تلخ بنوشد، زیرا عقیده داشت تلخی اش از تلخی سرنوشت اش بیشتر نیست که بتواند خاطرش را مکدر کند. به دور دست ها می اندیشید، غرق در افکارش بود و گویی در عالم دیگری سیر می کرد. همه از او دلیل دلخوری اش را جویا می ...

  • 1858 روز پيش
  • علی غلامی
  • 915 بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه پروانه شدن

داستان کوتاه پروانه شدن به قلم ریحانه مرادقلی به نام خدا صدای کفش های پاشنه بلند قرمز رنگش که گام های تند بر روی زمین خیس خیابان می گذاشت تا زودتر به سر پناهی برسد، نظر هر بیننده ای را جلب می کرد و باعث می‌شد تا هر کس که از کنارش رد می شود برای این پوشش نامناسبش تیکه ای نثارش کند. بیخیال از این همه رسوایی، قهقهه می زد و همین امر باعث می‌شد تا افراد بیشتری نگاه های هیز یا ...

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • avaکارتون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • شهیدی هستمممنون میشم لینک گروه ایتا رو بزارین...
  • ایمان سعدتمه دوست دارم که این رمان از بی خانم...
  • ایمان سعدتعالی...
  • saraنمی دونم چی بگم فقط می تونم بگم کارتون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.