رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان یار و یاور

دانلود رمان یار و یاور بسم الله الرحمن الرحیم رمان یار و یاور نویسنده مهسا محمدی(مهیس) رمان های دیگر: تهران بی تو(فایل) گمشده ی ایرانشهر(در دست چاپ) آثار هنری دیگر: نویسنده ی چند دکلمه ی صوتی و همچنین نمایشنامه ی صوتی مجموعه ی طلسم سرخ فراخوان رمان و داستان ایرانی! آریا متعجب از چیزی که شنیده بود به سوی اتاق مادر دوید. زمانی که وارد شد دستانش از حرص می لرزیدند. - مامان اعظم چی میگه؟ مادر در حالی که از آیینه ی رو به روی خود تک پسرش را نگاه می ...

  • 889 روز پيش
  • علی غلامی
  • 10,071 بازدید
  • ۴ نظر
دانلود رمان گمشده ی ایرانشهر

دانلود رمان گمشده ی ایرانشهر عاشقانه ای از دل تاریخ داستانی سراسر هیجان دو قصه ی پر فراز و نشیب در یک رمان عشقی ممنوعه میان دختر و پسری که فرسنگ ها فاصله میان آنهاست و بسیاری مانع رفاقت هایی که تا پای دار پایدار بودند راز هایی که پس از سال ها برملا شدند دل کندن هایی که سخت بود و ماندن ها به هر بهایی مثل شمعی آب شدن میان عشق و عذاب وجدان، میان رفتن و ماندن، میان اشک و لبخند و میان گذشته و ...

  • 1463 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,870 بازدید
  • ۴ نظر
داستان کوتاه درختی شکوفه ریزان

داستان کوتاه درختی شکوفه ریزان به قلم مهسا محمدی مهیس بسم الله الرحمن الرحیم درختی شکوفه ریزان #مهسا_محمدی_مهیس کنار درخت تنومند می نشیند و به آن تکیه می دهد . او دختریست از دیار غربت ، قلبش از سنگ ، جسمش از سنگ و روحش از سنگ ! درخت بر سر او شکوفه می ریزد و او محزون به درخت نگاه می کند و با خود فکر می کند ای کاش او هم از درخت بود ، همانند درخت زندگی می کرد ، همانند درخت نفس می ...

داستان کوتاه او رفت

داستان کوتاه او رفت به قلم مهسا محمدی بسم الله الرحمن الرحیم صدای آنهارا میشنوم اما جوابی ندارم بدهم ، برخی با تمسخر به من خیره شده اند و برخی با ترحم . خانواده ام گریه سر داده اند و از من توقع صحبت دارند از منی که هیچ حرف و کلمه ای در ذهنم نیست تا به زبان بیاورم ، نگاه خیره شان را دوست ندارم دوست دارم تنهایم بگذارند تا که به درد خود بمیرم . درد ! چه واژه ی تلخی واژه ...

دانلود رمان حالم خوش نیست رمانی جدید و زیبا

دانلود رمان حالم خوش نیست به قلم مهسا محمدی خلاصه راجب دختری به اسم ناهید که خانواده اش از وضع مالی بدی برخوردارند؛ باباش از کار افتاده است و ناهید مجبوره نون آوره خونه بشه..یه روز صبح که از خونه می زنه بیرون بره سرکار پاش میره تو جوی آب و کفشش و گم می کنه همین طور که زانوی غم به بغل گرفته چشمش می افته به یک جفت دمپایی، ناچار اون ها رو میپوشه و میره سرکارش چون اگه دیر برسه اخراجش میکنند ...

  • 2033 روز پيش
  • علی غلامی
  • 5,850 بازدید
  • ۵ نظر
درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.