داستان کوتاه حال بد هم دیگر نباشیم
از همون بچگی شنیدم که میگفتن مسخره کردنِ آدم ها اصلا کار خوبی نیست و خدا برامون گناه می نویسه!
من دوم ابتدایی که بودم که تو چهارشنبه سوری افتادم تو آتیش.. دست راستم سوخت و انگشت کوچیکم قطع شد!
بعدا با لیرز جای سوختگی کاملا رفع شد اما دیگه انگشت کوچیکم رو نداشتم!
زمان جلو و جلوتر رفت تا اینکه بعد از دیپلم رفتم کلاس خیاطی.. اونجا یه خانومی منو دید و بعد از چند روز ...
بنـام خدا
داستان کوتاهِ #عـــــروســـک
ا.اصغرزاده
به نهال که با گریه صدایم می کرد و تند تند پاشو به زمین می کوبید نگاهی کردم، اشک هاش قلبمو به درد می آورد.. خدایا چی کار کنم!
همراه هق هق تند تند می گفت مامان توروخدا من اون عروسکو میخوام، توروخدا مامان، مامان!
چادرم رو محکم چسبیدم و با آرامشی ظاهری گفتم عزیزم من الان نمی تونم اون عروسک رو بخرم اما اگر صبر کنی بابا برات میخره، باشه؟
گریه اش شدت گرفت و سرش رو به علامت ...
داستان کوتاه در اعماق تنهایی
چوب را داخلِ آتش انداخته و با چوبی بزرگ و دیگر، هل اش می دهم در اعماقِ آتش تا کاملا بسوزد.. کاری که هومن با من کرد، دقیقا چهار سال و شش ماه و هجده روز پیش!
همین مردی که الان روبرویم نشسته و به صورت ام ذل زده!
برگشته.. حالا برگشته، بعد از اینکه من تنهایی و بغض و درد رو کنار گذاشتم برگشته!
لب هایِ خشک شده امو از هم باز کرده و می پرسم:
_ تا حالا ...
دانلود رمان تو پاییز زندگی کن
پاییز که میشه، طُ میان تمام خش خش برگ ها، میان باران، میان همه ی کوچه پس کوچه های پاییز زده، در دل تمام درختانی که زرد و نارنجی شدن هستی.. طُ اصلا میان همه ی لبخند های منی، هنگام قدم زدن تو دل پاییز، موقع خوردن شکلات داغ تو زرد های مهر ماه و بوییدن اولین نارنگی پاییزی.. طُ خود منی، در اول پاییز!
*گاهی مجبوری بر خلاف دلت تصمیم بگیری، بشکنی اما نذاری کسی ...
دانلود رمان اقتدا کن
اقتدا کن به " دلت "
هر وقت بین دو راهی
رفتن و ماندن، ماندی
دلت به دلم راه دارد،
تو جز من
جایی نخواهی رفت ...!
_ _ _
عاشقی در پی دیوونگی.. دختری که با چشم خودش شاهد ازدواج مردیه که تا سر حد مرگ اونو دوس داره.. می شکنه اما چاره ای جز سکوت نداره، سکوت و سکوت تا بلکه خدا دلش به رحم بیاد و چاره ای کنه یا..
•••
بنام نامیِ نام ها
اقتدا کن
ا.اصغرزاده
فصل ۱
این رمان به درخواست نویسنده رایگان شد ...
داستان کوتاه ضربدر
بنـام خودش
...
یک برگ از دستمال کاغذی جلو روم بر می دارم، چندمین برگه، نمی دونم؟
روبروم نشسته، تند تند چیزی رو تو گوشی تایپ میکنه و لبخندش پاک نمیشه!
با حرص چشم هامو می بندم.. دلم میخواد بترکه!
آخه من کجام شبیه نو عروس های یک هفته ای میمونه؟!!
بالاخره موبایل رو کنار میذاره.
-جانم عزیزم، چی میخواستی بگی؟
آب دهنمو قورت میدم.. حتی فکر کردن بهش هم زجرم می داد چه برسه به گفتنش، ولی گفتم، گفتم!
-امروز یه خانمی اومده بود اینجا، ندا.. ...
داستانک پوچ نوشته ا اصغر زاده
بنام او
داستان کوتاهِ "پوچ"
نویسنده :ا.اصغرزاده
•
دنیا همین است
یک عمر دلخوش آدمهایی میشویم
که عشقشان از دور زیبا و
حرفهایشان از دور شنیدنی و
خودشان هم از دور نزدیک
حالا فقط کافیست این آدمها را کنار خودت ببینی
روزی هزار بار میگویی
عشق ارزانی خودتان
روزهایم را به من پس بدهید
#امیر_وجود
•
دستم روی دکمهی دِلِت مکث کرد!
چشم هایم را بستم؛ دلم نمی آمد آن همه خاطره را پاک کنم!
به خودم تشر زدم :- لعنتی اون تورو فروخت، حالا تو تردید داری که عکسشو ...
دانلود رمان عشق نفیس به قلم ا اصغر زاده
فیس،یک زن شوهردار دارای یک پسر که به اجبار مادرش ازدواج کرده درگیر مشکلاتی میشه که برای تنها خواهرش بهوجود اومده و در این بین با کسی که قبلا علاقهی خاصی بهش داشت روبرو میشه و آیا هنوزم عشقی بینشون هست؟
مهران مردی که با تمام عشقش به نفیس باهاش ازدواج کرد اما آیا با وجود سردیه نفیس تو این چند سال عشقش هنوزم پایداره؟
نیما،مردی که دیوانهوار عاشق نفیسه و آیا عشق به ...
داستان کوتاه
✨ آرامشی از جنس بغض
? ژانر اجتماعی
✍ بقلم ا.اصغر زاده
قسمتی از داستان:
راویاولشخص"سحر"(حال)
با بغضے خفه کننده که سعے در محار کردنش داشتم
سرم را به چپ و راست تکان دادم.
باورش سخت بود خیلی بیشتر از خیلی سخت بود.
بی اراده اشکام راهِ گونم را پیدا کردند.
دستم را روی گلویم گذاشتم داشتم خفه میشدم نفس کشیدن
سخت شده بود و انگار در این دنیا اصلا اکسیژنی وجود نداشت.
عقب عقب رفتم و چشمام خیرهی چشمان سرخ کامران بود که انگار
براے اونم همه چیز تمام شده ...
? دانلود رمان : پناهم باش ( جلد دوم آوای پشیمانی)
? نوشته : ا.اصغر زاده نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
? ژانر : #اجتماعی#عاشقانه
? تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۹۵
? خلاصه :
سلام آسمان هستم....نویسنده ی رمانهای(دل من-تمنا-عشقت برای من-خواستنی از جنس گناه-آوای پشیمانی)این رمان جلد دوم رمان آوای پشیمانی هست،قصئه بعد از بیست و شش،هفت سالِ بعد از زبانِ پناه،دختره آوا هست،امیدوارم دوست داشته باشید.... --رمانِ پـــــناهم باش--
مقدمه:
تــنها کسی هستے کـه با بــودنت فـهمیـدم
زمیـن هـم هـنوز فـرشتـه اے دارد
کـه بـراے ...
? دانلود رمان: دل من
? نوشته: ا.اصغر زاده نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
? ژانر: #عاشقانه#غمگین
? تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۸۱
? خلاصه:
بنام آفریننده ی عشق
دل من....به نوشته ی:ا.اصغرزاده
خلاصه:هلیا،گلی که از درون گل دیگری روئیده است
یک شباهت و یک عشق یک طرفه گاه سرنوشت را برهم میریزد و آرامش قلب را تا مرزِ نیستی میکشاند
#ا_اصغرزاده
ژانر:عاشقانه،غمگین
لینک دانلود رمان حذف شد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.