دکلمه صوتی یکنفر بی دلیل میمیرد
از اینکه بعضی وقت ها می آزارمت غمگین نیستم
تلافی نمیکنم اما گاهی پشت بهانه هایت
چنان از تو دور میشوم که یادم نمی آید لحظاتی قبل دوستت داشتم
بیا و مرا به سردترین احساسم پیشکش نکن
بیا و در کنایه ی حرف هایت به فاصله ام نخوان
مگر نه اینکه تنها احساسم به نگاهت موجی از عاشقانه های خالصانه است
میدانی
این حجم از بهانه هایت ،
این موج از ندیدن هایت
و این حد از بی انصافی ات
مرا به فاصله ای عمیق ...
دکلمه صوتی هیچوقت فراموش نمیشی
میدانی؟
حالا که دقت میکنم
میبینم دلم دیگر خیلی چیزها را نمیخواهد ..
دیگر به خیلی از کارهای موردعلاقه ام علاقه ای ندارم ..
دیگر به خیلی از آدمها وابستگی ای ندارم ..
دیگر به خیلی از اتفاقات مهم اهمیتی نمیدهم ..
میدانی؟
حالا که دقت کنم میبینم
دیگر خیلی کم هندزفری استفاده میکنم ..
دیگر خیلی کم کتاب میخوانم ..
دیگر خیلی کم بیرون میروم ..
دیگر خیلی کم خرید میکنم ..
دیگر خیلی کم دلم تنگ میشود ..
دیگر خیلی کم اهمیت میدهم ..
دیگر خیلی کم دلخور ...
دکلمه صوتی حال سوم
حالم خوب نیست ،
از آن دست حال های بدی که حتی دیگر طاقت پنهان کردنش را هم ندارم
وقتی خودت این را میفهمی که احوالت خوب نیست برایت سه حالت بیشتر ندارد
حال اول میگوید چیزی در دنیا وجود دارد که میتواند حالت را بهتر کند
حال دوم میگوید چیزی در دنیا وجود ندارد که حالت را بهتر کند
و حال سوم ..
اینکه حال سوم چه میگوید را باید برایتان توضیح بدهم .
آن شب را خوب خوب به یاد دارم ، ...
دکلمه صوتی عاشق یا معشوق
بی مقدمه پرسیدم بین عاشق شدن و معشوق بودن کدام را ترجیح میدهی ؟
با کمی مکث جواب داد … عاشق شدن!
گفتم اماعاشق که باشی همیشه ترس از دست دادن داری
نگرانی، نکند یک روز یک نفر بیاید که بیشتر از تو ادعای عاشقی اش شود و ناغافل دستش را بگیرد و با خودش ببرد …
نکند یک روز بگوید دوستت ندارد …
اما معشوق که باشی رهایی،
نه ترس از دست دادن داری و نه غصه ی نرسیدن …
تازه دوست ...
دکلمه صوتی فقط بری
گاهی وقتها آدمها، آدم رو به جایی می رسونن که یک دفعه هیچی براش مثل گذشته نیست. نه خیابونای پُر درختِ قدیمی همون خیابونان ، نه بوی کاغذ کتابفروشی ها همون بو، نه طعم چای و نُقل هل، عصرای تابستون روی بهارخواب پر گل خونه مادربزرگ همون طعم، نه عطر خاک بارون خورده کوچه دم دمای صبح همون عطر، نه صدای کبوترای چاهی سر ظهر، سر دیوار همون صدا.
آدم به یک مرحله ای می رسه که یک ...
دکلمه صوتی عشق جان فرسا
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
عکس شیدایی، در آن آیینه ی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود، اما مست و بی پروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را، نشان از آتش سودا نبود
دیدم، آن ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.