دکلمه صوتی آقاجون
قا جون همیشه میگفت : دختر دلت و بزار تو زرورق...
حرفاش زر ناب بود ، میمردم واسه اخر هفته هایی که روونه ی کوچه بن بست بشم و خانجون با استکان کمر باریک قاجاریش ازم پذیرایی کنه...
نمیدونم اقاجون تو چشاش چی میدید که زیر لب اهسته میگفت :اسارت ما به چشات که حرف امروز و دیروز نیست...
خلاصه عشق میبارید از اون خونه ...
اقا جون میگفت یه روز با چادر سفید که گل های ریز صورتی روش نقش بسته ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.