رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دکلمه صوتی میدونی

دکلمه صوتی میدونی با صدای احسان بصیری ‍ ‍ میدونی ما بعضی وقتا اونقدر کسی رو که باید ببینیم رو نمیبینیم ،حسش نمیکنیم، اینقدر بهش اهمیت نمیدیم که سرد میشه ذوقش کور میشه.. مگه آدم چقدر تحمل داره؟ وقتی یه نفر بهت اهمیت میده نیاز داره که گاهی به روش بیاری بهش بفهمونی فلانی حواسم هستااا حتی بعضی وقتا آدم جلو آینه که وا می ایسته خودشو از چشم اون کسی میبینه که به خاطر اون توی ظاهرش تغییر ایجاد کرده نیاز داره ...نیاز داره یه جور دیگه نگاش کنی یه کلمه بگه ...

دکلمه صوتی ماه آبان

دکلمه صوتی ماه آبان با صدای احسان بصیری آبان ، ماهِ خوبِ من ، تمام نشو ! تویی که مفهومِ حقیقیِ پاییزی ... تویی که بیشتر از هر ماه و هر فصل و هر زمان ، خاطره انگیزی ! بعد از تو هیچ خیابانی راه و رسمِ دلبری را بلد نیست ، و نبضِ تمامِ خاطره ها بدونِ عطرِ حضورِ تو ، می ایستد ! تو می روی ... من می مانم و زمستانی ترین پاییز ، من می مانم و بارانی ترین ابرها ! من می مانم و ...

دکلمه صوتی روز پدر

دکلمه صوتی روز پدر با اجرای احسان بصیری دید گاهی اوقات تو زندگی دله بچه ای از یه چیزی پره قسم میخورم بیشتر از خودش پدر روز و شب غصشو میخوره پدر بس که زحمت کشه بودنش تویه زندگی مثله تشدید شد پدر صبح زود میره و شب میاد همه عمر بر عکس خورشید شد پدر عاشقه عاشقه بچشه هر اندازه هم بچه دل بشکنه پدر رشته کوه فداکاریه پدر واسه بچش نفس میزنه مگه میشه که بچه چیزی بخواد ببینه پدر اما دل دل کنه نمیفهمی تا ...

داستان کوتاه صوتی دیوار

داستان کوتاه صوتی دیوار با اجرای  احسان بصیری و به قلم ترکان مثل هر روز به محض باز کردن چشمانش، دیوار های سفید اتاق باعث آزارش شد. با نگاه خیره به اطراف دیوار ها که پنجره ایی نداشت، از جا برخاست و به سوی در رفت. مشت های گره شده اش به صورت متوالی به مقصد در فرود آمدند، گویی این عمل جز روتین روزانه اش است! فریاد می کشید و به محکم به در می کوبید، پا های لرزانش تحمل وزنش را نداشتند، اما همچنان ...

دکلمه صوتی کابوس با اجرای احسان بصیری

دکلمه صوتی کابوس با اجرای احسان بصیری و ب نویسندگی ندا سلیمی کابوس رفتنش را همه شب می دیدم اما نمی ترسیدم؛ چون صاحب قلبم آدم خاص بود.... تنهایم نمی گذاشت... رهایم نمی کرد! کابوسم را که فهمید؛ خندید خنده هایش کلافه ام می کرد. اما خندیدم... تا دوباره کابوس آمد؛ اما شکل یه آدم ؛نه یه خواب... از دیدنش ضربانم افتاد... پلک هایم به هم نمی رفت... تیله ی چشمانم راکد مانده بود... کابوس من؛ دختری با موهای پریشان شده روی شانه هایش؛ با چشمانی مشکی تراز پر کلاغ؛ با آغوشی به گرمای حرارت آتش ...

دکلمه صوتی یادت که می آید

دکلمه صوتی یادت که می آید با صدای احسان بصیری و به قلم مینا ر یادت که می آید ؟ و می دانی که یادم هست آن سحر صبح آن روز قشنگ با دو چشم روشن و با آب و رنگ من رسیدم بر درت قبل از آنکه رفته باشد نور مهتاب از سرت شوق دیدار تو بود و .... شورشی در جان شیدا من نشستم بر آستان عشق تو زانو زدم آن قدر .... تا پر کشد جان از تنم لحظه ها از هم گذشت یک ستاره چیدم از دامان صبح شاخه ای ""مینا "" ز دستان ...

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.