دلنوشته زندانی در قفس
به نام خدا.
دلنوشته:
زندانی در قفس
میان گرد و غباری از زندگی، زندگیای که حالا برایم به رنگ تباهی سوق گرفته است.
زندگیای دارم که هم میخواهمش فقط برای مادرم و هم نمیخواهمش
فقط برای دل سیاه و به عذا نشستهام.
چندی است که در این زندان نمور و تاریک که فقط پنجرهای با میلههای
کوک با اندک نور کمی از در فلزی خاکستریاش به دیوارهای کثیف و
سیاهِ زندان روشنایی بخشیده است امید بستهام.
من در این گوشهای از زندان زانوانم را سخت در ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.