دانلود رمان مرکا
آن روز را بیاد داری؟
تو بودی و او بود و من؟
او که رفت...
کاش می شد ما بشویم!
قسمتی از رمان
چشم هایم بی نور و تاریک می نمود و زیرشان هم گود رفته بود از بس که اشک ریخته بودم... آن کرمی که تبسم برای تیرگی زیر پلک هایم، معرفی کرده بود و به قول خودش مال فلان شرکت و کشور هم بود، هیچ تاثیری در از بین بردن آن سیاهی نداشت.
پوزخندی به قیافه ی داغون و بی حالتم زدم. ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.