دانلود رمان سانست
سراب رد پای تو
کجای جاده پیدا شد!
کجا دستاتو گم کردم؟
که پایان من اینجا شد!
کجای قصه خوابیدی
که من تو گریه بیدارم
که هر شب هُرم دستاتو
به آغوشم بدهکارم!
••
"سانسِت(sunset) یعنی غروب؛ غروبِ خورشید!"
••
-خیلی وقت پیش؛ درست زمانی که خورشید قصهی ما هنوز طلوع نکرده بود اتفاق بدی رخ داد؛ اتفاقی که درش قسم خورده شد به نابودی؛ به تباهی؛ به سیاهی!
همان موقع بذر کینه کاشته شد؛ شخم زده شد؛ جوانه زد و آرام و آرام رشد کرد؛ ریشه دواند و بزرگ ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.