دانلود رمان دقیقه های آخر به قلم نیلوفر م
برگشتم سمتش بازم مثل همیشه اخم همیشگیش روی پیشونیش بود
ازش متنفر بودم خیلی آدم خود شیفته ای بود و منم از شانس و اقبال بدم الان باید اینجا باشم ؟
روبروی آقای دکتر رامین رمضانی ؟
اه اه
با چهره ای ساختگی گفتم وای ببخشید آقای دکتر من ...[caption id="attachment_20586" align="aligncenter" width="300"] دانلود رمان دقیقه های آخر[/caption]
قسمتی از رمان
نیازی به عذر خواهی نیست خانم . فقط شما زحمت بکشید یه سر برید همین داروخانه ی ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.