دانلود رمان جذاب نور همین حوالیست
یک عصر بارونی ماه آبان بود من درحالی که روی تخت نشسته بودم،حساب های مهر ماه رو از دفتر کل، پاک نویس می کردم؛بعد از اتمام کارم،نسکافه ای درست کردم و درحالی که از پشت پنجره به نم نم بارون خیره شده بودم، به گذر زندگیم فکر میکردم.به روزهای سخت زندگیم در پرورشگاه...درس و کار از نُه سالگیم...قبولیم در دانشگاه سراسری برای رشته جامعه شناسی و مادر و پدری که هرگز ندیدمشون...!
قسمتی از رمان
دستی به ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.