دانلود رمان افسون به قلم مرضیه نعمتی
سه روز بود که باران می بارید و افسون در حال و هوای عاشقی! انگار باران هم از دل او خبر داشت و با باریدنش با او همدلی می کرد. چتر به دست به خانه
آمد و یادش افتاد لباس ها در بالکن آویزانند. با عجله تراس رفت و مشغول جمع کردن لباسها شد. هیچ وقت تا به حال این قدر باران را دوست نداشت که این روزها داشت. نمی دانست سر باریدن باران چه ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.