دلنوشته مرا به یاد اور
صدای گریه ی شقایق را
بشنو و اشک مرا به یاد آور
فریاد کویرِ تنهایی را
بشنو درد تنهاییم را به یاد آور
غرشِ آسمان آبی را
بشنو ضجه های شبانه ام را به یاد آور
غریو دریای بیکران را
بشنو درد بی هم زبانیم را به یاد آور
پچ پچ قاصدکهای رقصان را
بشنو و مردنم را به یاد آور
#پروانه_قدیمی
[caption id="attachment_10981" align="aligncenter" width="450"] [/caption]
دلنوشته نقش های قالی
نقش های قالی
من مثل شما نیستم
ایستاده ام
#فاطمه_عبدالحی
[caption id="attachment_10934" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته نفس های قالی[/caption]
دلنوشته امشب از آن شب هاست
امشب از آن شب هاست
من و جام و می
مست و خرابات ز سوی یار
دلت قرص میشوم کور این عشق
من مست ز روی یار
او بی خبر ز حال و روز من
چه کنم مست چشمان دلربایش شدم؟
عشق را انکار نه، دیوانه را رسوا نه
گر ببندی کمر ز کشتن من
گناه نیست
عاشق را مرگ کم است
عاشق را ویران باید کرد
نمیرد آن کس که شیدای یار است
اوست دیوانه و مجنون و خرابات
#مائده_ش
[caption id="attachment_10425" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته امشب از آن شب ...
دلنوشته جدی اش گرفتم
[caption id="attachment_10268" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته جدی اش گرفتم[/caption]
چه شد که اینقد جدی اش گرفتم رانمیدانم
فقط میدانم جایی هست میان دو کتفم مایل به راست او که میسوزد که میخواهد که بی تاب است
چه اش رانمیدانم
شاید بهتراست به شلوغی روم که کمتر احساسش کنم اما نه...
#ریحانه_خ
دلنوشته بی فایده است
دلنوشته
✨ بی فایده است
? ژانر اجتماعی
✍️ بقلم مه گل
بی فایده است!
حل نمیشود!
معادله ی چشم هایت را میگویم.
چشم غُرِ که میایی،
دلم برایت غش میرود.
دلیلش چیست؟
نمیدانم.
نه!دست نگه دار یافتمت!
نکند تو همان قدرِ مطلقی !
که حالم همیشه با تو خوش است.
#مه_گل
دنوشته های مه گل :
romankade.com/?btnSubmit=&s=دلنوشته+های+مه+گل
دلنوشته
✨ شرمندگی
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم سعیده براز
تابه حال شرمنده ی خودتان شده اید؟
مردم رانمی گویم...آنهاکه همیشه حرفی برای گفتن دارند...خودخودت رامی گویم...شرمنده ی خودت شده ای؟
حتی خداراهم نمی گویم....چون اوکه هیچ وقت چیزی به روی آدم نمیاوردتاشرمنده کند.
فقط بابغض به بنده اش نگاه می کندومی گویدبرو...این گوی واین میدان.
نمی گذارداحدی بفهمدچه غلطی کردی...فقط خودت می دانی وخودش.
وتوگستاخانه هی جلوترمیروی...جلو...جلو...جلوتر.
ازیک جایی به بعدمی بینی خداگریه اش گرفته...گریه به حال بنده ای که اینچنین خودش راخوار کرده.
وتوبه یکباره دیگرنمی توانی جلوبروی...میروی وکنارمی ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.